جدول جو
جدول جو

معنی ذاذی - جستجوی لغت در جدول جو

ذاذی
(ذی ی)
نباتی است با خوشۀ دراز (جاء علی النسب، ای بیاء مشدّده و لیس بنسب). رجوع به دادی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غاذی
تصویر غاذی
غذادهنده، خورش دهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
غریزی، طبیعی، جبلی، فطری، گوهری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاذی
تصویر تاذی
اذیت شدن، آزار دیدن، آزرده شدن
فرهنگ فارسی عمید
قریه ای است از اعمال حلب نزدیک سرمین، و بدانجا سیف الدوله را با یونس مؤنسی وقعه ای است
لغت نامه دهخدا
جوجادو از گیاهان دانه ایست بسیار تلخ باریکتر و درازتر از جو جو جادو. دادی رومی دانه ایست سرخ رنگ مانند سماغ بغدادی هو فاریقون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاذی
تصویر تاذی
آزار دیدن، اذیت کشیدن آزردگی آزردن آزرده شدن اذیت دیدن، آزردگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذاقی
تصویر ذاقی
ده مست از گیاهان درخت غار از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذاکی
تصویر ذاکی
تیز بوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
غریزی، عارضی، اصلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غاذی
تصویر غاذی
نگهبان، خوراننده غذا دهنده قوت دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاذی
تصویر قاذی
آواره دور افتاده
فرهنگ لغت هوشیار
کادی بنگرید به کادی درختچه ایست از رده تک لپه ییها که سردسته تیره ای بنام کادی ها میباشد. این گیاه خاص مناطق گرم آسیا وافریقا واسترالیاست. ساقه اش از پوست صافی پوشیده شده است. ساقه مزبور در ارتفاع تقریبا دو متری از سطح زمین به سه شاخه منشعب میشود و هر یک از شاخه ها نیز همین انشعاب سه قسمتی را دارند. برگهایش دراز و در لبه ها و بمحاذات رگبرگ میانی دارای خارهای ریزی میباشد. بمناسبت شاخ و برگهای نسبه زیبایی که دارد یکی از گیاهان زینتی محسوب میشود و آنرا در گلخانه ها در گلدانهای بزرگ میکارند و جهت تزیین سالنها بکار میبرند کاذی کوره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماذی
تصویر ماذی
انگبین سپید، زینه آهنین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
منسوب به ذات، متعلق به ذات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غاذی
تصویر غاذی
غذادهنده، قوت دهنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
گوهری، خدادادی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
Inherent, Innate, Immanent, Intrinsic
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
immanent, inhérent, inné, intrinsèque
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
immanent, inherente, aangeboren, intrinsiek
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
içsel, doğuştan gelen, özsel
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
내재적인 , 내재적인 , 선천적인 , 내재적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
内在的 , 固有の , 生まれつきの , 内在の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
טַבְעִי , פנימי , מולד
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
imanen, melekat, bawaan, intrinsik
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
अंतर्निहित , अंतर्निहित , जन्मजात , स्वाभाविक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
имманентный , присущий , врожденный , внутренний
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
immanent, inhärent, angeboren, intrinsisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
inmanente, inherente, innato, intrínseco
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
immanente, inerente, innato, intrinseco
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
imanente, inerente, inato, intrínseco
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
内在的 , 固有的 , 先天的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
immanentny, wrodzony, wewnętrzny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
імманентний , властивий , вроджений , внутрішній
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ذاتی
تصویر ذاتی
ya ndani, asilia, asili, ya asili
دیکشنری فارسی به سواحیلی