جدول جو
جدول جو

معنی ذائقه - جستجوی لغت در جدول جو

ذائقه
چشایی، از حواس پنجگانه که با آن مزۀ چیزها دریافته می شود و آلت آن زبان است
تصویری از ذائقه
تصویر ذائقه
فرهنگ فارسی عمید
ذائقه
چشائی، یکی از حواس پنجگانه که با آن مزه چیزها دریافته میشود و آلت آن زبان است
فرهنگ لغت هوشیار
ذائقه
چشایی، مذاق، طعم، مزه
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فائقه
تصویر فائقه
(دخترانه)
فایقه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فائقه
تصویر فائقه
مؤنث واژۀ فایق، برگزیده، برتر، چیره، مسلط
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سائقه
تصویر سائقه
سایق، سوق دهنده، جلو برنده، چاروا، رانندۀ اتومبیل
فرهنگ فارسی عمید
(خوَشْ / خُشْ ءِ قَ / قِ)
خوشمزه. لذیذ. گوارا. (ناظم الاطباء) ، آنکه هر غذائی را نخورد. آنکه بهترین اغذیه را خورد، کنایه از بلندطبع. کنایه از سخت گیر در انتخاب
لغت نامه دهخدا
(حِ س سِ ءِ قِ)
ذوق. چشائی. قوه تمییز طعوم. یکی از حواس خمسۀ ظاهری. رجوع به حس شود
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
شیخ محمد امین... افندی. از متأخرین شعرای عثمانی و از مشایخ طریقۀ مصریه. وفات او به اسلامبول در سال 1269 هجری قمری بوده است. از اوست:
هوس عشق یار وار دلده
صید اولماز شکار وار دلده
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
نعت فاعلی از ذوق. چشنده. مزه گیرنده
لغت نامه دهخدا
در مراصدالاطلاع چ طهران آمده است: موضع فی الشعر، لکن ظاهراً غلط از کاتب است و اصل آن همچنانکه در معجم البلدان مضبوط است ذاقنه است
لغت نامه دهخدا
(ءِ قَ)
مؤنث عائق. ج، عوائق. رجوع به عائق شود
لغت نامه دهخدا
(ءِ قَ)
مؤنث فائق. زنی که فائق باشد. رجوع به فائق شود.
- فائقهالجمال، آنکه در خوبی و زیبایی سر است
لغت نامه دهخدا
(ءِ بَ)
تأنیث ذائب
لغت نامه دهخدا
(ءِ لَ)
تأنیث ذائل، مادیان درازدم، درع ٌ ذائله، زره درازدامان
لغت نامه دهخدا
(ءِ قَ)
تأنیث سائق. رجوع به سائق شود
لغت نامه دهخدا
فایقه در فارسی مونث فائق و زیباترین: زن مونث فایق زنی که از حیث جمال بر همگان رجحان داشته باشد، یا احترامات فایقه. احترامات عالیه (در ذیل نامه ها پیش از امضا نویسند: با تقدیم احترامات فایقه)، یا ریاست فایقه. ریاست عالیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عائقه
تصویر عائقه
مونث عائق باز دارنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سائقه
تصویر سائقه
مونث سایق سوق دهنده راننده محرک جمع سایقات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذائق
تصویر ذائق
چشنده مزه گیرنده. چشنده مزه سنج
فرهنگ لغت هوشیار
مونث ذایق، (حس ذایقه) حسی که بوسیله آن طعم و مزه اغذیه و مواد دیگر درک میشود. عضو حس ذایقه زبان است که بوسیله پرزهای مخصوصی که در سطح فوقانی آن قرار دارند طعمها و مزه های مختلف را بمراکز عصبی منتقل میکنند و موجب درک آنها میشود. برای این که مزه مواد مختلف قابل درک باشد باید بصورت محلول در آیند (مواد جامدی که مزه آنها درک میشود کمی از آن در بزاق دهان بصورت محلول در می آید) چشایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذائبه
تصویر ذائبه
مونث ذایب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بائقه
تصویر بائقه
مونث بائق: و سختی بدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حس ذائقه
تصویر حس ذائقه
یکی از حواس خمسه ظاهری، چشایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوت ذائقه
تصویر قوت ذائقه
نیروی چشش چشایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذایقه
تصویر ذایقه
((یِ قِ))
حسی که به وسیله آن طعم و مزه اغذیه و مواد دیگر درک می شود
فرهنگ فارسی معین
ذائقه، چشایی، مذاق
فرهنگ واژه مترادف متضاد
طعم، طعم و مزّه، مزّه
دیکشنری اردو به فارسی