جدول جو
جدول جو

معنی دیکس - جستجوی لغت در جدول جو

دیکس
داروثیا لیند، بانوی امریکایی (1802-1887م،) و از پیشقدمان در نهضت درمان مخصوص برای دیوانگان، مجاهدات وی در تأسیس تیمارستانها مؤثر بود و در کانادا و اروپا نفوذ کرد، (از دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
دیکس
(دَ کَ / یَ)
عدد بسیار از چارپایان و گوسپندان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیکس
تصویر بیکس
(پسرانه)
تنها و بدون حامی (نگارش کردی: بکهس)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فیکس
تصویر فیکس
بدون تغییر، ثابت
فرهنگ فارسی عمید
صفحۀ غضروفی در بین مهره های ستون فقرات که حرکت مهره ها را آسان می کند و جا به جا شدن آن باعث ایجاد درد می شود، در پزشکی بیماری که در اثر جا به جا شدن و آسیب این بخش به وجود می آید، صفحۀ فولادی مدور در ماشین ها، در ورزش صفحۀ مدور چوبی یا پلاستیکی، با نواری فلزی و وزن دو کیلوگرم که ورزشکاران در میدان ورزش پرتاب میکنند
فرهنگ فارسی عمید
صفحه غضروفی که بین پیکر مهره های ستون فقرات قرار دارد و حرکت مهره ها را آسان میکند، این صفحه بطور طبیعی بوسیلۀ حلقه ای از بافت فیبروز در وسط دو مهره نگاهداری میشود، فرسوده یا پاره شدن پوشش فیبروزی باعث میگردد که غضروف دیسک به اطراف، کشیده شود و به بافتهای مجاور خود فشار وارد بیاورد و کشیده شدن غضروف دیسک به اطراف بر اعصاب و رانده شدن آن به عقب بر نخاع فشار وارد می آورد و در هر دو حالت موجب درد شدید میگردد، این کشیده شدن و رانده شدن غضروف را در اصطلاح پزشکی هرنی دیسکال یا دیسکوپاتی خوانند، (دائره المعارف فارسی)، صفحۀ آهنین مدور، قرص، در اصطلاح ورزش صفحه ای چوبین که در میانۀ طوقی فلزی جای داده شده است و آن را در میدان ورزش کاران پرتاب کنند
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان ملکاری، بخش سردشت شهرستان مهاباد با 105 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
از دهات بخاراست که از آنجا حاکمی بنام ابوطاهر محمد بن یعقوب دیمسی بخاری برخاسته است و این روایت از ابوبکر محمد بن علی ابیوردی است که او هم از ابوالحسن علی بن محمد بن حسین جذام بخاری نقل کرده است و در حدود سال 430 وفات کرده است. (معجم البلدان). قریه ای از قرای بخارا. (انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
اوتو پاول هرمان (1876-1954 میلادی)، شیمیدان آلمانی، طریقه ای برای تهیۀ بعضی از ترکیبات مختلطآلی کشف کرد و بدین جهت با کورت آدلر در جایزه نوبل 1950 میلادی در شیمی سهیم شد، (دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(دَیْ یا)
مرد خرمن کوب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
پرفیریو، سیاستمدار مکزیکی (از 1830 تا 1915 میلادی) در 1876 میلادی رئیس جمهور شد، و تا (1911 میلادی) حکومت را در دست داشت، در دورۀ او مکزیک بسبب سرمایه های خارجی رونق یافت ولی تودۀ مردم در فشار و محرومیت بسر میبردند بدینجهت بر اثر انقلابی که بسرکردگی، ف، ا ماذرو برپا شد دیاس برکنار گردید ودور از وطن وفات یافت، (از دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(کِ)
دهی است از دهستان شینتال بخش سلماس شهرستان خوی با 132 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
کوفتن بپا، (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد)، کوبیدن گندم و مانند آن را بپای، (ناظم الاطباء)، خوار نمودن کسی را، (از اقرب الموارد)، زدودن زنگ از شمشیر، (ناظم الاطباء)، صیقل دادن شمشیر و غیره، (از اقرب الموارد)، روشن کردن شمشیر و جزآن، (المصادر زوزنی)، و رجوع به دوس و دیاسه شود
لغت نامه دهخدا
(دَ خَ)
گیاه بهم پیچیده. (منتهی الارب). گیاه بسیار بهم پیچیده: کلأ دیخس. (از اقرب الموارد) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(دَ حَ)
بسیار از هر چیز. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
ارنست دیتس متولد 1878 میلادی باستانشناس اتریشی، وی در وین (باستانشناسی اسلامی) و در ایالات متحدۀ امریکا و استانبول (تاریخ هنر) تدریس کرده است، تخصص وی در هنر آسیایی است و بهمین جهت به شرق نزدیک و شرق میانه سفر و در آنجا حفاری کرده است، از آثار اوست: هنر اسلامی (1915 میلادی)، استانبول کهنه (1920 میلادی)، اصول منظره سازی ایرانی (1922 میلادی)، ایران، بناهای اسلامی خراسان (1923 میلادی)، هنر هندی (1925 میلادی)، هنر اسلامی (1925 میلادی)، موزائیکهای بیزانسی در یونان (1931 میلادی)، آسیای بی پرده (1934 میلادی)، هنر ایرانی (1944 میلادی)، و هنر ترکی (1948 میلادی)، (از دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
نام قبایلی که مصر را مسخر کردند
لغت نامه دهخدا
(کَ)
ماکیان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَ کَ)
ناکس وبی غیرت و بی قدر و حقیر و فرومایه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(یَ کَ)
جمع واژۀ کثرت دیک، خروس. (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
مردم زشت و بی اندام:
دیوک به دست دیوکسان برسپوخت نیش
... را بسان خمرۀ دیوک فروش کرد.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(یُ کِ)
دیااکو. دیوکو. مؤسس سلسلۀ ماد (708-655 قبل از میلاد) بر حسب نوشته های هرودت دیوکس پسر فرااورتیس، دهقانی بود که مانند سایر مادی ها در دیه میزیست و هر دیهی زندگانی جداگانه داشت. این شخص بسبب کفایت و عدالتخواهی طرف رجوع عامه شد و مردم محاکمات خود را نزد او بردند بعد از چندی او به این بهانه که مراجعات مردم بسیار است و نمی تواند به امور خصوصی برسد از این کار کناره گیری نمود و بر اثر این کناره گیری دزدی و هرج و مرج رواج یافت و مردم برای جلوگیری از این کار درصدد انتخاب شخصی برآمدند و بواسطۀ زمینه هائی که دیوکس قبلاً تهیه کرده بود او انتخاب شد. بعض محققین تصور کرده اند که (دیوکس) همان (دیام کوی) کتیبۀ سارگن است ولی برخی در اینکه دیوکس اصولاً شخص تاریخی باشد تردید دارند. (از تاریخ ایران باستان ج 1 ص 177 و تاریخ ایران سایکس ترجمه فخر داعی ص 155). هرودت گوید یکی از نخستین کارهای دیوکس پس از انتخاب او بشاهی این بود که قراولان و مستحفظین برای خود ترتیب داد و بعد مردم را بر آن داشت که شهری تأسیس کنند و محل همدان را برای این مقصود انتخاب کرد و در آن شهر بدستور شاه قصری که هفت قلعه داشت برپا کردند و خزائن در آن قلعه ها جای داد. و هریک از این هفت قلعه همدان رنگی معین داشت کنگره های دیوار اول سفید، دومی سیاه، سومی سرخ تند، چهارمی آبی، پنجمین سرخ باز، ششمین سیمین رنگ و هفتمین زرین گون بود و این نوع رنگ آمیزی را در بابل علامات سیارات سبعه میدانستند و برج و معبد معروف (بیروس نمرود) در بابل بدین رنگها ملون بود ولی در همدان رنگ آمیزی مزبور بر حسب تقلید بوده است. دیگر از کارهای دیوکس بتقلید از دربار آسور مراسمی بود که برای پذیرائی مقرر داشت. از گفته های هرودت و اطلاعات دیگر استنباط میشودکه سلطنت طولانی این شاه صرف جمع آوری و متحد کردن طوایف پراکندۀ ماد شده و در این راه پرحزم و احتیاط بوده است. (از تاریخ ایران باستان ج 1 ص 177 و 178)
لغت نامه دهخدا
(کِ)
فالی که از عطسه و جانور و مانند آن گیرند. و آن لغتی است در کادس. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
نام قصبه ای در 55هزارگزی مونت دوبارسان به ایالت لاند فرانسه، کنار نهر آدور، دارای 14600 سکنه
لغت نامه دهخدا
تصویری از دیاس
تصویر دیاس
خرمنکوب کوفتن به پا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیک
تصویر دیک
خروس، مهربان، بهار، دیگپایه خروس خروه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیکس
تصویر بیکس
کسی که خویشاوند و یار و یاور نداشته باشد، بینوا بیچاره
فرهنگ لغت هوشیار
صفحه غضروفی که بین مهره های ستون فقرات قرار دارد و حرکت مهره ها را آسان میکند، این صفحه بطور طبیعی بوسیله حلقه ای ار بافت فیروز در وسط دو مهره نگاهداری میشود و نیز بمعنی صفحه آهنی گرد بشکل قرص هم گویند فرانسوی گرده صفحه ای آهنین مدور قرص، صفحه ای چوبین که در میان طوقی فلزی جای داده شده و آنرا در میدان وزرش پرتاب کنند، بشقاب دراز و بزرگ دیس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیس
تصویر دیس
شبیه، مانند، همتا بشقاب دراز و بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیکس
تصویر فیکس
ثابت، تغییر ناپذیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایکس
تصویر ایکس
نام حرف بیست و چهارم الفبای فرانسه، حرفی که در معادلات ریاضی نشان دهنده مجهول است، مجازاً عنوانی برای شخص یا چیزی که مشخصاتش معلوم نیست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فیکس
تصویر فیکس
ثابت، بدون حرکت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از میکس
تصویر میکس
ادغام کردن چند منبع تصویری یا صوتی یا هر دو بر روی یک نوار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیسک
تصویر دیسک
هر نوع صفحه گرد و تخت آهنین، صفحه ای گرد و غضروفی در میان مهره ها که جابه جایی آن ایجاد درد می کند، نوعی صفحه گرد با وزنی حدود دو کیلوگرم که در ورزش پرتاب دیسک از آن استفاده می کنند، حافظه جانبی کامپیوتر برای نگه داری سیستم
فرهنگ فارسی معین
از هم پاشیده، دله مفت خور
فرهنگ گویش مازندرانی