- دیوی
- دیو بودن، همچون دیو رفتار کردن روش دیوان
معنی دیوی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
این واژه که بر شاهان مسر نهاده می شده پارسی است رب گرفته از خدیو خداوند سلطنت پادشاهی، پادشاهی مصر، امیری امارت
ادعا
مذهبی
خونی، اسهال دموی
ادعا، نزاع، دادخواهی
خودرو، کشت که به باران آبیاری شود
ظرف سفالی یا سنگی استوانه ای شکل که در آن آبگوشت درست می کنند
منسوب به دین مربوط به دین، مرد دین متدین دانای دینی (مرزباننامه)
کرم ابریشم
جمع دین، وام ها وام های زماندار جمع دین وامها قرضها
جمع دمه، بش ها باران های پیوسته همیشگی
جمع دیک، خروسان دیو کوچک، زالو، کرم گونه ای که در پشمینه ها افتد و تباه کند دیوک بید
فرانسوی دوراه
بی غیرتی، بی غیرتی درباره زن خویش و حریف دادن وی، قرمساقی
غرچه دراره دنگل پژوند باژن مرد بی غیرت درباره زن خویش بیرشک
گیتایی، گیتوی
دوتا بودن دوگانگی، دو جهتی اختلاف
دنیایی، منسوب به دنیا
ششی منسوب به ریه: سل ریوی
منسوب به حی یعنی زنده
دنیایی، مربوط به دنیا
بید،
موریانه، نوعی حشره با آرواره های قوی که به صورت اجتماعی زندگی کرده و از چوب تغذیه می کند، چوب خوٰارک، تافشک، رشمیز، رونجو، ریونجو، لبنگ، ارضه
زالو، کرمی کوچک و سیاه رنگ که در آب زندگی می کند و با مکنده های روی بدنش خون جانوارن را می مکد، زرو، زلو، جلو، شلک، شلکا، شلوک، خرسته، مکل، دیوچه، دشتی، علق
موریانه، نوعی حشره با آرواره های قوی که به صورت اجتماعی زندگی کرده و از چوب تغذیه می کند، چوب خوٰارک، تافشک، رشمیز، رونجو، ریونجو، لبنگ، ارضه
زالو، کرمی کوچک و سیاه رنگ که در آب زندگی می کند و با مکنده های روی بدنش خون جانوارن را می مکد، زرو، زلو، جلو، شلک، شلکا، شلوک، خرسته، مکل، دیوچه، دشتی، علق
دوتا بودن، جدایی و دوگانگی، برای مثال یعنی چو من و تویی نداریم / به گر ز رقم دویی نداریم (نظامی۳ - ۵۰۵)
چاودار، گیاهی از خانوادۀ غلات با خوشۀ بلند و برگ های پهن که از دانۀ آن مشروبات الکلی تهیه می کنند و یا به عنوان خوراک حیوانات استفاده می شود
مربوط به ریه مثلاً بیماری ریوی
ادعای علمی یا هنری، ادعا کردن، ادعا، خواستن، در فقه و حقوق دادخواهی، نزاع، جمع دعاوی، خواهانی، کسی را خواندن
آنکه به هیئت دیو یا به شکل دیو یا در لباس دیو باشد
دین ها، وام ها، قرض ها، فام ها، پام ها، جمع واژۀ دین
مرد بیغیرت، مردی که دربارۀ زن خود غیرت و تعصب نداشته باشد
ظرف سفالی یا سنگی استوانه شکل که در آن آبگوشت طبخ می کنند