جدول جو
جدول جو

معنی دیوگاه - جستجوی لغت در جدول جو

دیوگاه
جای دیو، دیولاخ
تصویری از دیوگاه
تصویر دیوگاه
فرهنگ فارسی عمید
دیوگاه(وْ)
دیوجای. دیوبند. جایگاه دیو. دیوکده. دیوخان. دیولاخ. مکان بودن دیو. (آنندراج) ، کنایه از دنیا. (آنندراج) :
راست روی پیشه کن همچو شهاب سپهر
بو که ازین دیوگاه جان بسلامت بری.
میرخسرو.
و رجوع به دیولاخ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دیدگاه
تصویر دیدگاه
جای نشستن یا ایستادن دیدبان، جای بلند که از بالای آن دیدبانی کنند، چشم انداز، منظره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیرگاه
تصویر دیرگاه
زمان دیر، زمان قدیم، از مدت دراز، دیروقت، بی موقع، دیرگاهان، دیرگهان
فرهنگ فارسی عمید
دهی است از دهستان کرگانرود جنوبی بخش مرکزی شهرستان طوالش با 1159 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
زمانی دراز. زمان طولانی و ممتد از زمان معلوم. (یادداشت مؤلف) :
تو از دیر گاهست با گنج خویش
گزیدستی از بهر ما رنج خویش.
فردوسی.
نقل با باده بود باده دهی نقل بده
دیرگاهست که این رسم نهاد آنکه نهاد.
فرخی.
خزیمه دیرگاه زن نکرد که نمی یافت اندر خور خویش. (تاریخ سیستان). دیرگاه برنیامد تا دیدم که بیاوردند او را در پاره ای جل. (تاریخ سیستان). دیرگاه برنیامد که بفرمان عبدالملک معزول شد. (تاریخ سیستان). دیرگاه حرب کردند آخر حصار بستد. (تاریخ سیستان).
دیرگاهی است تا لباس کرم
بهر قد بشر ندوخته اند.
خاقانی.
دیرگاهست کز ولایت خویش
دورم از کار و از کفایت خویش.
نظامی.
عشق من با خط مشکین تو امروزی نیست
دیرگاهی است کز این جام هلالی مستم.
حافظ.
روزی پیره زنی بیامد و در دست و پای او افتاد و بسی گریست که پسری دارم که از من غایب است دیرگاه است و مرا طاقت فراق نماند از بهر خدای دعایی بگوی... (تذکرهالاولیاء عطار). وچون کشته باشد [افعی را بنگرند اگر... تا دیرگاه حرکت میکند نیک باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) ، مدت زمانی دراز
لغت نامه دهخدا
تصویری از دیدگاه
تصویر دیدگاه
جای نشستن یا ایستادن، دیدبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیو گاه
تصویر دیو گاه
دیوستان دیو خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیرگاه
تصویر دیرگاه
زمان قدیم، زمان دیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیرگاه
تصویر دیرگاه
زمان قدیم، دیروقت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیدگاه
تصویر دیدگاه
جای پاسبانی دیدبان، منظره، چشم انداز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیدگاه
تصویر دیدگاه
لحاظ، نظر، عقیده، نقطه نظر، منظر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دیرگاه
تصویر دیرگاه
مدت مدید
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دیدگاه
تصویر دیدگاه
وجهة نظرٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از دیدگاه
تصویر دیدگاه
View
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دیدگاه
تصویر دیدگاه
vue
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دیدگاه
تصویر دیدگاه
视图
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دیدگاه
تصویر دیدگاه
시야
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از دیدگاه
تصویر دیدگاه
вид
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دیدگاه
تصویر دیدگاه
Aussicht
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دیدگاه
تصویر دیدگاه
نظریہ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از دیدگاه
تصویر دیدگاه
দৃশ্য
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از دیدگاه
تصویر دیدگاه
มุมมอง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از دیدگاه
تصویر دیدگاه
mtazamo
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از دیدگاه
تصویر دیدگاه
görüş
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از دیدگاه
تصویر دیدگاه
視点
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از دیدگاه
تصویر دیدگاه
widok
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دیدگاه
تصویر دیدگاه
מַבָּט
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از دیدگاه
تصویر دیدگاه
दृश्य
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دیدگاه
تصویر دیدگاه
pandangan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دیدگاه
تصویر دیدگاه
uitzicht
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دیدگاه
تصویر دیدگاه
вигляд
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دیدگاه
تصویر دیدگاه
vista
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دیدگاه
تصویر دیدگاه
vista
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دیدگاه
تصویر دیدگاه
vista
دیکشنری فارسی به پرتغالی