دیوزده. کسی که آسیب دیوش باشد. (غیاث) (آنندراج). جن زده. مصروع. مجنون. دیودیده: گهی چون دیوزد بیهوش گشتی فغان کردی و پس خاموش گشتی. (ویس و رامین). بجست از خواب همچون دیوزد مرد یکی آه از دل نالان برآورد. (ویس و رامین)
دیوزده. کسی که آسیب دیوش باشد. (غیاث) (آنندراج). جن زده. مصروع. مجنون. دیودیده: گهی چون دیوزد بیهوش گشتی فغان کردی و پس خاموش گشتی. (ویس و رامین). بجست از خواب همچون دیوزد مرد یکی آه از دل نالان برآورد. (ویس و رامین)
دیوزاده. زاده شده از دیو. بچۀ دیو. (ناظم الاطباء). از نژاد دیو. از تخمه دیوان: که گر گیو گودرز و آن دیوزاد شوند ابر غرنده یا تیزباد. فردوسی. که برد آگهی نزد آن دیوزاد که آنجا سیاوخش دارد نژاد. فردوسی. کنون چون گشاده شد آن دیوزاد بچنگ است ما را غم و سرد باد. فردوسی. بطمع بزرگیم بدهی بباد بدان اژدهاپیکر دیوزاد. اسدی. گل را نتوان بباد دادن مهزاد به دیوزاد دادن. نظامی. همه در هراسیم ازین دیوزاد تویی دیوبند از تو خواهیم داد. نظامی. بمن بانگ برزد که ای دیوزاد شبیخون من چونت آید بیاد. نظامی. ، کنایه از اسب قوی هیکل و تیزرو. (غیاث) (آنندراج) : به چابک روی پیکرش دیوزاد. نظامی. ، خسرو دیوزاد، نامی از نامهای پهلوانان افسانه های قدیم. (یادداشت مؤلف)
دیوزاده. زاده شده از دیو. بچۀ دیو. (ناظم الاطباء). از نژاد دیو. از تخمه دیوان: که گر گیو گودرز و آن دیوزاد شوند ابر غرنده یا تیزباد. فردوسی. که برد آگهی نزد آن دیوزاد که آنجا سیاوخش دارد نژاد. فردوسی. کنون چون گشاده شد آن دیوزاد بچنگ است ما را غم و سرد باد. فردوسی. بطمع بزرگیم بدهی بباد بدان اژدهاپیکر دیوزاد. اسدی. گل را نتوان بباد دادن مهزاد به دیوزاد دادن. نظامی. همه در هراسیم ازین دیوزاد تویی دیوبند از تو خواهیم داد. نظامی. بمن بانگ برزد که ای دیوزاد شبیخون من چونت آید بیاد. نظامی. ، کنایه از اسب قوی هیکل و تیزرو. (غیاث) (آنندراج) : به چابک روی پیکرش دیوزاد. نظامی. ، خسرو دیوزاد، نامی از نامهای پهلوانان افسانه های قدیم. (یادداشت مؤلف)
اسبابی دوالکترودی دارای یک آنود و یک کاتود که جریان برق را از یک جهت بمراتب بیش از جهت دیگر عبورمیدهد. معمولاً این اصطلاح بطور مطلق در مورد لولۀ خلأ دوالکترودی بکار میرود. (دائره المعارف فارسی). - دیود بلور، دیودی که یک الکترود آن ماده ای نیم هادی (مانند بلور ژرمانیوم) است و الکترود دیگرش سیم نازکی (سبیل گربه) است متکی بر مادۀ نیم هادی. دیود بلوری در واقع از همان پیداگری های بلوری پیشین است در لباس نوین و عاری از عیوب. (از دائره المعارف فارسی)
اسبابی دوالکترودی دارای یک آنود و یک کاتود که جریان برق را از یک جهت بمراتب بیش از جهت دیگر عبورمیدهد. معمولاً این اصطلاح بطور مطلق در مورد لولۀ خلأ دوالکترودی بکار میرود. (دائره المعارف فارسی). - دیود بلور، دیودی که یک الکترود آن ماده ای نیم هادی (مانند بلور ژرمانیوم) است و الکترود دیگرش سیم نازکی (سبیل گربه) است متکی بر مادۀ نیم هادی. دیود بلوری در واقع از همان پیداگری های بلوری پیشین است در لباس نوین و عاری از عیوب. (از دائره المعارف فارسی)