جدول جو
جدول جو

معنی دیرکلو - جستجوی لغت در جدول جو

دیرکلو
(رَ)
دهی است از دهستان لک بخش قروۀ شهرستان سنندج. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دیزالو
تصویر دیزالو
دیزالو (Dissolve) انتقال نرم و آرام از یک صحنه به صحنه دیگر است. این عمل در ویرایش فیلم به کمک افکت های ویژه انجام می شود تا جابه جایی نرم و آرام بین دو صحنه ایجاد شود، به طوری که صحنه اولیه به آرامی محو شده و صحنه جدید در برنامه نمایش ظاهر می شود.
استفاده از Dissolve در تدوین فیلم:
1. Cross Dissolve (انتقال خطی) : این افکت به صورت یک انتقال نرم از یک صحنه به صحنه دیگر انجام می شود. در این افکت، صحنه اولیه به آرامی به صورت نیمه نیمه محو می شود و صحنه جدید به آرامی ظاهر می شود.
2. Fade In/Out (محو ورود/خروج) : در این افکت، صحنه به آرامی وارد می شود (Fade In) یا به آرامی خارج می شود (Fade Out). این افکت معمولاً برای شروع یا پایان فیلم یا بخشی از فیلم استفاده می شود.
3. Starburst Dissolve (انتقال ستاره ای) : این افکت معمولاً برای انتقال بین صحنه هایی با فضای خاص یا اهمیت زیاد استفاده می شود، که در آن صحنه جاری به آرامی و به وسیلهٔ زیبایی
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
دیر کردن، دیر شدن، در بانکداری عقب انداختن پرداخت وجه سند، تاخیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیوکلوچ
تصویر دیوکلوچ
کودک مصروع، طفل جنزده
فرهنگ فارسی عمید
(کَ)
چوبی بلند که در وسط میدان برپا کنند و کدویی از نقره یا طلا بر آن آویزند وتیراندازان سواره تیر بر آن اندازند. تیر هر کس که بر آن کدو خورد آن کدو را با اسب و خلعت بدو دهند و به تازی این نشانه را برجاس گویند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چی چَ)
دهی است از دهستان سیاه منصور شهرستان بیجار. در 5 هزارگزی شمال باختری حسن آباد سوگند و 12هزارگزی شمال آی قلعه سی واقع است. 440 تن سکنه دارد. از چشمه آبیاری میشود. محصولش غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان، از قبیل قالیچه و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(چَ)
دهی جزء دهستان قشلاقات افشار بخش قیدار شهرستان زنجان که در 51هزارگزی باخترقیدار و 36هزارگزی راه مالرو عمومی واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 258 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات، شغل اهالی زراعت و بافتن گلیم و جاجیم وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از دهستان اهلمرستاق بخش مرکزی شهرستان آمل در 5هزارگزی شمال باختری آمل و 3 هزارگزی باختر شوسۀ آمل به محمودآباد. دشت، معتدل مرطوب، مالاریائی و دارای 170 تن سکنه است. آب آن از چشمه آغوزکنی و رود خانه هراز تأمین می شود و محصول آنجا برنج، پنبه، کنف، غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
چوبی بلند که در وسط حقیقی میدان بر پای کنند و در قدیم طلا و نقره از آن آویزان می کردند و تیر اندازان سواره در حال تاخت تیری بسوی آن میانداختند. تیر هر کس که بدان اصابت میکرد آن کدو را با اسب و خلعت به او میدادند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مدیرکل
تصویر مدیرکل
((مُ))
مدیری که امور یک اداره کل در یک وزارتخانه یا مؤسسه بزرگ به عهده اوست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیوکلوچ
تصویر دیوکلوچ
((کُ))
کودک جن زده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
((کَ))
دیر کردن، عقب افتادن، تأخیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
تاخیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
كان متأخّرا
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
Tardiness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
retard
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
지각
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
تاخیر
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
দেরি
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
ความล่าช้า
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
kuchelewa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
gecikme
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
देर
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
遅れ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
אִחוּר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
keterlambatan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
vertraging
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
ritardo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
atraso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
迟到
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
spóźnienie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
запізнення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
Verspätung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
опоздание
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دیرکرد
تصویر دیرکرد
tardanza
دیکشنری فارسی به اسپانیایی