جدول جو
جدول جو

معنی دیرزیستی - جستجوی لغت در جدول جو

دیرزیستی
طول عمر، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ کَ دَ)
عمر بسیار کردن. دراز زیستن:
شاد باش و دیر باش و دیرمان و دیرزی
کام جوی و کام یاب و کام خواه و کام ران.
فرخی.
دیرزی و آنکه عز تو طلبد
همچو تو شاد باد و دیر زیاد.
فرخی.
- دیرزی، بسیار بمان و زندگانی کن. (برهان) (انجمن آرا) دیرپا. دیربپای. اطال اﷲ بقاک:
دیرزی در نشاط و لهوو لعب
دیرزی دیر و جاودانه ممیر.
سوزنی.
شادباش، ای دوستان از دولت تو شادخوار
دیرزی، ای دشمنان از هیبت تو در زحیر.
سوزنی.
گر جان ما بمرگ منوچهر غمزده ست
تو دیر زی که دولت تو غم نشان ماست.
خاقانی.
هشت شرط دوستی غیرت پزی
همچو بعد از عطسه گفتن دیرزی.
مولوی.
- دیر زیاد، دیر زید. عمر دراز کند. دراز پاید:
دیر زیاد آن بزرگوار خداوند
جان گرامی بجانش اندر پیوند.
رودکی.
آخر شعر آن کنم که اول گفتم
دیر زیاد آن بزرگوار خداوند.
رودکی
لغت نامه دهخدا
(دَرْ)
منسوب به قریۀ درشت واقع در دو فرسنگی طهران. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به درشت شود
لغت نامه دهخدا
(دُ)
زندگی ذوحیاتین. (لغات فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دوزیستی
تصویر دوزیستی
آمفیبی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دیرزیوی
تصویر دیرزیوی
عمر طولانی، طول عمر
فرهنگ واژه فارسی سره