جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با دیرزیوی

دیرینی

دیرینی
ابو محمدعبدالعزیز احمد بن سعید بن عبداﷲ دمیری، فقیه، متصوف مصری (متولد حدود سال 613 متوفی 694 هجری قمری)، او راست: تفسیر منظوم در دو جلد، ارشادالحیاری، التیسیر فی علوم التفسیر، طهاره القلوب (تصوف) و غیره، (از معجم المطبوعات)، و رجوع به اعلام زرکلی ج 1 ص 312 شود
لغت نامه دهخدا

دیرزود

دیرزود
دیر یا زود، بفرجام، عاقبت، سرانجام، آخر:
دانی که دیرزود بجای تو دیگری
حادث شود چنانکه تو بر جای دیگران ؟
سعدی،
بجایی رسد کار سر دیرزود
که گویی در او دیده هرگز نبود،
سعدی
لغت نامه دهخدا

دیرزکی

دیرزکی
قریه ای است در غوطۀ دمشق و عبدالله بن طاهر به اتفاق برادر خود هنگام عزیمت بمصر بدانجا فرود آمد و پس از آشامیدن شراب برادر عبداﷲ در آن مکان درگذشت. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

دیرروی

دیرروی
دیررو، دیر روینده، آن تخم که دیر از خاک سرزند، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

درزیی

درزیی
عمل و کار درزی. خیاطی. درزیگری. خیاطت. دوزندگی. درزنگری
لغت نامه دهخدا

درزیو

درزیو
قریه ای بوده است در سه فرسخی سمرقند. و نسبت آن درزیونی شود با افزودن نون. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

دیرزی

دیرزی
نام روز بیست و هفتم از ماههای ملکی، (برهان) (آنندراج) (جهانگیری)
لغت نامه دهخدا