جدول جو
جدول جو

معنی دیربلاض - جستجوی لغت در جدول جو

دیربلاض
(دَ رِ بَ)
از توابع حلب مشرف بر عم ّ است و در آن راهبانی میباشند که کشتزارهائی دارند و دیری مشهور و قدیم است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دیرباز
تصویر دیرباز
زمان دور و دراز، مدت دراز، زمان پیشین، عهد قدیم
فرهنگ فارسی عمید
(دَ رِ بَسْ سا)
این دژی است و دیر نیست، نصرانیهای نزدیک انطاکیه در آن سکونت دارند و این دژاز توابع حلب محسوب میشود. (از معجم البلدان ج 2)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
بلال یعنی ذرت که هنوز دانه ها سخت نکرده باشد. (یادداشت مؤلف). رجوع به بلال شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
پرعمر. که دیر بماند. که دیر ایستد. که دیر زید:
لعل کو دیرزاد دیربقاست
لاله کامد سبک سبک برخاست.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تنگ بار، (یادداشت مؤلف)، کسی را گویند که مردم نزد او به دشواری بار یابند، (از برهان ذیل تنگ بار)، رجوع به تنگ بار شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از دیرباز
تصویر دیرباز
زمان دور و دراز، زمان پیشین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیرباز
تصویر دیرباز
زمان دور و دراز، زمان پیشین
فرهنگ فارسی معین