- دیرانی
- دیر نشین
معنی دیرانی - جستجوی لغت در جدول جو
- دیرانی ((دَ))
- منسوب به دیر، دیرنشین
- دیرانی
- صاحب دیر، دیرنشین،
برای مثال گفت کای کهنه پیر دیرانی / چیست این کسوت مسلمانی (جامی۱ - ۲۹۱)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هندسی
تخریب، خرابی
منسوب بدیوان درباری و دربار پادشاه
زمان دراز، کهن
منسوب به ایران. هر چیز که وابسته به ایران باشد، اهل ایران از مردم ایران تابع ایران
کاتورگی سترتکی
دیرین، دیرینه، کهن، زمان دراز
خرابی، ویرانی، تباهی، فساد، بی نظمی
مربوط به ایران، از مردم ایران، تهیه شده در ایران، مجموعه ای از زبان های هند و ایرانی، شامل زبان های اوستایی، فارسی باستان، فارسی میانه، سغدی، پهلوی، تاجیکی، پشتو، بلوچی، کردی و فارسی
خرابی بایربودن: بسلطانی نشان مهرش اگر آباد خواهی دل که بی والی چوب اشد ملک رود آرد به ویرانی
Convulsive
Demolition, Desolation, Devastation, Dilapidation
demolição, desolação, devastação, dilapidação
судорожный
demolición, desolación, devastación, dilapidación
krampfhaft
zniszczenie, spustoszenie, dewastacja
судомний
разрушение , опустошение
konwulsyjny
знищення , спустошення , руйнування
vernietiging, verwoesting, verval
convulsivo
Abriss, Verwüstung, Verfall
convulsivo
convulsivo
convulsif
démolition, désolation, dévastation, dilapidation
demolizione, desolazione, devastazione, rovina
convulsief
विध्वंस , उजाड़ , विनाश