جدول جو
جدول جو

معنی دیداری - جستجوی لغت در جدول جو

دیداری
بصری، قابل رؤیت، دیدنی، درخور دیدن، برای مثال مردم ز راه علم بود مردم / نه ز این تن مصور دیداری (ناصرخسرو - ۴۸۹)، کنایه از زیبا
تصویری از دیداری
تصویر دیداری
فرهنگ فارسی عمید
دیداری
منسوب به دیدار، رجوع به دیدار شود،
درخور دیدن، سزاوار تماشا، ازدر دیدار، درخور رؤیت، شایستۀ رویت، قابل دیدن، درخور نظاره، خوش نما، خوش منظر، نیکومنظر، منظرانی، منظری، وجیه، (یادداشت مؤلف) : اجهر، مرد دیداری تمام خلقت، (منتهی الارب)، جهوری، جهیر، مردی دیداری، (مهذب الاسماء)، طریر، منظری، منظرانی، مرد با منظر نیکو و دیداری، مرد دیداری، (یادداشت مؤلف) :
چون قوت این سلطان وین دولت و این همت
وین مخبر کرداری وین منظر دیداری،
منوچهری،
،
صاحب منظر: وستی پسر دیگر خوارزمشاه مردتر از هارون بود و دیداری تر، (تاریخ بیهقی)، مردی دیداری و کافی است اما ... بسته کار است، (تاریخ بیهقی)، مرئی، (التفهیم چ جلال همایی ص 124)، مشهود، آشکار، پیدا، نمودار:
مردم ز راه علم شود مردم
نه زین تن مصور دیداری،
ناصرخسرو،
همچولعلم جگری پر خونست
عکسش اینک ز رخم دیداری،
کمال اسماعیل،
، توری، تور، کلوته، شبکه، جامۀ مشبک، جامه که اشیاء واقعدر پشت آن را بعلت سوراخهای خرد که در آن است توان دید، (یادداشت مؤلف) : آنچه زر نقد بود درکیس های حریر سرخ و سبز و سیمها در کیس های زرد دیداری، (تاریخ بیهقی)، و سقلاطون و ملحم و دیبای رومی و ترکی و دیداری، (تاریخ بیهقی)، در اصطلاح بانک، چیزی که در هنگام دیدن باید انجام گیرد،
- سند دیداری، سندی است که در هنگام دیدن باید پول آن پرداخته شود، (عندالرؤیه)
لغت نامه دهخدا
دیداری
سزاوار تماشا، در خور نظاره
تصویری از دیداری
تصویر دیداری
فرهنگ لغت هوشیار
دیداری
بصری، آوو
تصویری از دیداری
تصویر دیداری
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دیواری
تصویر دیواری
مناسب یا مخصوص نصب به دیوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیداری
تصویر بیداری
بیدار بودن، کنایه از هوشیار بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دلداری
تصویر دلداری
دلبری، معشوق و محبوب بودن، دلنوازی، دلجویی، تسلی، دلیری، دلاوری، شجاعت
فرهنگ فارسی عمید
(پَ)
وضوح. حالت و چگونگی پدیدار
لغت نامه دهخدا
تصویری از پدیداری
تصویر پدیداری
حالت و چگونگی پدیدار وضوح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیداری
تصویر بیداری
عمل بیدار بودن یقظه مقابل خواب، هوشیاری آگاهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلداری
تصویر دلداری
حالت و چگونگی دلدار، معشوقگی، معشوق بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیواری
تصویر دیواری
منسوب به دیوار ساعت دیواری ساعتی که بدیوار نصب کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دینداری
تصویر دینداری
تدین، تدین به دین اسلام، تقوی زهد
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی است گونه ای از جامه ابریشمین پارچه ای است ابریشمین، نوعی از شراب لعلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهداری
تصویر دهداری
عمل و شغل دهدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیناری
تصویر دیناری
پارچه ای است ابریشمین، نوعی شراب لعلی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دلداری
تصویر دلداری
تسلی دادن، غم، خواری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دلداری
تصویر دلداری
تسلی، تسلیت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بیداری
تصویر بیداری
Awakening, Wakefulness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دینداری
تصویر دینداری
Religiosity, Religiousness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دینداری
تصویر دینداری
religiosità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بیداری
تصویر بیداری
risveglio, veglia
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دینداری
تصویر دینداری
religiosidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بیداری
تصویر بیداری
despertar, vigília
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دینداری
تصویر دینداری
虔诚
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بیداری
تصویر بیداری
醒来 , 清醒
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بیداری
تصویر بیداری
przebudzenie, czuwanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دینداری
تصویر دینداری
religijność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دینداری
تصویر دینداری
релігійність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بیداری
تصویر بیداری
пробудження , неспання
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دینداری
تصویر دینداری
Religiosität
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بیداری
تصویر بیداری
Erwachen, Wachsamkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دینداری
تصویر دینداری
религиозность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بیداری
تصویر بیداری
пробуждение , бодрствование
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بیداری
تصویر بیداری
despertar, vigilia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی