جدول جو
جدول جو

معنی دیداء - جستجوی لغت در جدول جو

دیداء
تند دویدن با شتاب دویدن
تصویری از دیداء
تصویر دیداء
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دیدار
تصویر دیدار
(دخترانه)
ملاقات، دیدن، چهره، صورت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دیدار
تصویر دیدار
زیارت، قرار، جلسه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بیداء
تصویر بیداء
بیابان بیابان، جمع بیداوات
فرهنگ لغت هوشیار
دندان ریخته: زن، ریگ توده، پیراشتر: ماده، مونث ادرد زنی که دندانهایش ریخته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیدان
تصویر دیدان
خوی، عادت، روش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیدار
تصویر دیدار
نگاه کردن، نگریستن، مشاهده نظر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جیداء
تصویر جیداء
دراز گردن: زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایداء
تصویر ایداء
قوت دادن، یاری دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیدار
تصویر دیدار
دیدن، رؤیت، ملاقات، روی نمودن،
کنایه از روی و رخسار، کنایه از چشم و قوۀ بینایی
دیدار آمدن: پدیدار شدن، آشکار شدن، برای مثال دیودل باشیم و برپاشیم جان / کآن پری دیدار دیدار آمده ست (خاقانی - ۵۱۵)
دیدار کردن: ملاقات کردن، یکدیگر را دیدن
فرهنگ فارسی عمید
دراز گردن زن، نرم و نازک، نابرنا نابالنده، اسپ دراز، خوش اندام، بچه سوسمار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میداء
تصویر میداء
برابر، مقابل، پایان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیداء
تصویر بیداء
((بَ یا بِ یْ))
بیابان، جمع بیداوات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیدار
تصویر دیدار
دیدن، رؤیت، چهره، سیما، بصیرت، بینایی، پدیدار، مریی، نظارت، مصلحت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیدان
تصویر دیدان
خوی، عادت، روش
فرهنگ فارسی عمید