جدول جو
جدول جو

معنی دیافراگم - جستجوی لغت در جدول جو

دیافراگم
دیافراگم (Diaphragm یا Apreture) یکی از اجزای اصلی دوربین است که در تنظیم نوردهی و عمق میدان تصویر نقش دارد. دیافراگم یک مکانیسم فیزیکی است که در دوربین ها و لنزهای عدسی وجود دارد و باز و بسته شدن آن تعداد نورهایی را که به دوربین وارد می شود تنظیم می کند.
عملکرد دیافراگم:
1. تنظیم مقدار نور : دیافراگم با تنظیم اندازه باز شدن (یا بسته شدن) دیافراگم، مقدار نوری که به حسگر تصویر (یا فیلم) وارد می شود را کنترل می کند. این اندازه باز شدن با واحد اعداد f-stop مانند f/1.8، f/2.8 و غیره نشان داده می شود، که نشان دهنده نسبت قطر دیافراگم به فاصله کانونی لنز است.
2. تأثیر بر عمق میدان : دیافراگم همچنین بر عمق میدان تصویر تأثیر دارد. با باز و بسته شدن دیافراگم، میزان فضایی که در فاصله معینی از فوکوس از طریق لنز روشن است (عمق میدان) تغییر می کند. با باز شدن بیشتر دیافراگم (مقدار کمتر f-stop)، عمق میدان کاهش می یابد و با بسته شدن بیشتر دیافراگم (مقدار بیشتر f-stop)، عمق میدان افزایش می یابد.
3. تأثیر بر نورپذیری : باز شدن دیافراگم (f-stop کمتر) منجر به ورود بیشتر نور به دوربین می شود که در شرایط نوری کم مفید است، در حالی که بسته شدن دیافراگم (f-stop بیشتر) نور کمتری به حسگر تصویر می رساند که برای شرایط روشن و مورد نیاز است.
در کل، دیافراگم به عنوان یک عنصر کنترلی اساسی در دوربین ها، علاوه بر کنترل نور، نقش مهمی در ایجاد تأثیرات هنری و تعیین وضوح بخش های مختلف تصویر دارد.
تصویری از دیافراگم
تصویر دیافراگم
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
دیافراگم
پردهای میان آلات صدری و اعضای درونی شکم، پرده ای که قفسۀ سینه را از شکم جدا می کند، حجاب حاجز
در هنر عکاسی سوراخ جلو دوربین عکاسی که اگر میزان روشنایی برای عکس گرفتن زیاد باشد آن را تنگ تر می کنند و زمانی که روشنایی کم باشد سوراخ دیافراگم را بازتر می کنند تا نور بیشتر به فیلم برسد
تصویری از دیافراگم
تصویر دیافراگم
فرهنگ فارسی عمید
دیافراگم
قرصی روزنه دار در دوربین عکاسی و تلسکوب و دوربین یا آلات نوری دیگر که گشادگی یک عدسی یا یکدستگاه نوری را محدود میکند و مانع ورود اشعۀ جانبی یک تابه به دستگاه میگردد در طبیعت بهترین نمونۀ آن عنبیۀ چشم است که با تنگ یا گشاد شدن شدت مقدار نور وارد به چشم را تغییر میدهد، (دائره المعارف فارسی)، غشایی قابل انعطاف که در بسیاری از اسبابها (مثلاً میکروفون) بکار میرود، (دائره المعارف فارسی)، دیافراگم یا حجاب حاجز، عضلۀ بزرگی در انسان و سایر پستانداران که مانند پرده ای بین قفسۀ سینه و حفرۀ شکم است، عضلۀ عمده تنفس است، و هر مانعی در راه آزادی حرکت آن (مثلاً در پولیومیلیت) مانع عمل ریه میشود و حیات را به مخاطره می اندازد، در حرکت رو به پایین خود معده و کبد را نیز به کار می اندازد و به عمل هضم کمک میکند، انقباض متناوب آن سبب سکسکه میشود، (دایره المعارف فارسی)، رجوع به دیافرغما و حجاب حاجز شود
لغت نامه دهخدا
دیافراگم
قرصی روزنه دار دردروبینعکاسی وتلسکوپ ودوربین یاآلات نوری دیگر که گشادگی یک عدسی یا یکدستگاه نوری را محدود میکند و مانع ورود اشعه جانبی بدستگاه میگردد
فرهنگ لغت هوشیار
دیافراگم
سوراخ جلو دوربین عکاسی که کوچک و بزرگ می شود، میان بند (واژه فرهنگستان)، حجاب حاجز، پرده دل، پرده بین دو سوراخ بینی
تصویری از دیافراگم
تصویر دیافراگم
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دیاگرام
تصویر دیاگرام
در نگار، نمودار، طرح، شکل هندسی، خط هندسی، خطی که شکل اثر معینی را معلوم کند
فرهنگ فارسی عمید
برای نمایش قسمتهای مختلف گلها در روی حلقه های مختلف اشکال اختصاری رسم میشود که آنها را دیاگرام نامیده اند، (گیاه شناسی گل گلاب چ 3 ص 199)، تصویر اجزاء گل بر سطح مستوی و افقی را دیاگرام مینامند در دیاگرام ساختمان و طرز قرار گرفتن اجزاء گل و تعداد آنها مانند منظم بودن و غیرمنظم بودن گل و هم چنین طرز قرار گرفتن هر یک از قطعات آن را نسبت بیکدیگر و یا نسبت ببرگه و برگه های فرعی و محور ساقه نشان داده می شود، (گیاه شناسی ثابتی ص 430)
لغت نامه دهخدا
برای نمایش قسمتهای مختلف گلها در روی حلقه های مختلف اشکال اختصاری رسم میشود که آنها را دیاگرام نامیده اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیاگرام
تصویر دیاگرام
نمودار
فرهنگ واژه فارسی سره