جدول جو
جدول جو

معنی دکینیه - جستجوی لغت در جدول جو

دکینیه
(دَ نی یَ)
صنفی از فرقۀ زیدیه، و آنان اصحاب فضل بن دکین بوده اند. (از مفاتیح)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حسینیه
تصویر حسینیه
(دخترانه)
خوب، نیکو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حسینیه
تصویر حسینیه
مکانی برای برگزاری مراسم عزاداری، به ویژه عزاداری برای امام حسین، تکیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدکینه
تصویر بدکینه
سخت کینه توز، بسیار کینه جو، کینه کش
فرهنگ فارسی عمید
(دُکْ کا / چَ / چِ)
مصغر دکان. دکان کوچک. (ناظم الاطباء). دکان خرد. (آنندراج). دکانک. و رجوع به دکان شود، تخته ای باشد پیش دکان که دکاندار متاع و کالای خود را بر آن عرض نماید. (آنندراج). تخته ها و کرسی که در جلو دکان جهت عرضۀ متاع و کالا قرار می دهند. (ناظم الاطباء). پیشخوان، دکه. (زمخشری). مصطبه. (تفلیسی). طاقچه. (یادداشت مرحوم دهخدا). سکوی سرا. (فرهنگ فارسی معین). سکوی جلو دکان. (ناظم الاطباء) : در دالان بر دکانچه ای نشستم. (رشحات علی بن حسین کاشفی). ابونصر در سنۀ مذکوره صمصام الدوله را بقتل رسانید، مادرش را نیز کشته و آن دو قتیل را در دکانچۀ سرای عمارت دفن کردند. (حبیب السیر)
لغت نامه دهخدا
(دُ وَیْ یَ)
بلیۀ خوفناک و آسیب و بلای خوفناک. (ناظم الاطباء). تصغیر داهیه. (یادداشت مؤلف). رجوع به داهیه شود
لغت نامه دهخدا
(زَ نی یَ)
زکانه. رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(عِنْ نی نی یَ)
نامردی و عنین بودن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَ سَ دَ)
دائمیه. اتصال و مداومت و همیشگی و ازلیت و استمرار و بقا. (از فرهنگ نظام). دائمیه. رجوع به دائمیه شود
لغت نامه دهخدا
(دَ قی یَ)
از قراء بغداد است از نواحی نهر عیسی. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(اَ نی یَ)
صورتی از نام آطن. اثینه. (تاریخ الحکماء قفطی ص 25، 265، 309) (عیون الانباء ابن ابی اصیبعه ج 1 ص 43) : انه (کرسفس) یعلمهم (اصحاب المظلّه) فی رواق هیکل مدینه اثینیهمدینهالحکماء بارض یونان. (تاریخ الحکماء ص 265) ، کدوی تنبل
لغت نامه دهخدا
(ذُ کَ ری یَ)
فرقه ای از فرق پنجگانه زیدیه یا پنج فرقۀ شیعۀ اولی. پیروان ذکیربن صفوان. (بیان الادیان)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
یکی از آنتیلهای کوچک (هند غربی) دارای 57000 تن سکنه که به زبان فرانسه تکلم میکنند. مرکز آن رزو با 12000 تن سکنه است. محصولات منطقۀ حاره را دارد
لغت نامه دهخدا
(دُنْ یَ وی یَ)
منسوب به دنیا. تأنیث دنیوی. دنیایی: امور دنیویه. (یادداشت مؤلف). رجوع به دنیوی و دنیاوی شود
لغت نامه دهخدا
(رُ دَ نی یَ)
نیزۀ منسوب به ردینی یا ردینه. (ناظم الاطباء).
- قناه ردینیه، منسوب است به ردینه. (منتهی الارب). رجوع به ردینی و ردینه شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دهی از دهستان جراحی است که در بخش شادگان شهرستان خرمشهر واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(یَ نی یَ)
مؤنث یقینی. رجوع به یقینی شود
لغت نامه دهخدا
(دُ کَ)
دابه ای است کوچک از جنس هوام و احناش. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(حُ سِنی یَ)
دهی است از دهستان جراحی. بخش شادگان شهرستان خرمشهر واقع در 75هزارگزی شمال شادگان و سه هزارگزی باختری راه اتومبیل رو اهواز به بهبهان کنار رود خانه جراحی. ناحیه ای است واقع در دشت. گرمسیر. دارای 110 تن سکنه میباشد. فارسی و عربی زبانند. از رود خانه جراحی مشروب میشود. محصولات آنجا غلات است. اهالی به کشاورزی و حشم داری گذران میکنند. راه در تابستان اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نی یَ)
خانه ای که مخصوص اقامۀ عزای حسین بن علی بن ابیطالب باشد، مسافرخانه هائی که در شهرها مخصوص زائران حسین سازند و جنبۀ انتفاعی ندارد
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نی یَ)
از فرق شیعه و شعبه یی از طرفداران امامت ابومنصور که پس از او پسرش حسین بن ابی منصور را صاحب این مقام میشمردند. (مقالات اشعری ص 24) (خاندان نوبختی ص 254). ابن عبد ربه گوید: حسینیه شاخه ای از روافض هستند که از یاران ابراهیم اشتر بودند. اینان شبانه در کوچه های کوفه میگشتند و فریاد میزدند: ’یالثارات الحسین’. (عقد الفرید ج 2 ص 240)
از فروع فرقۀ زیدیه بودند که ائمه را چنین تعداد میکرده اند. 1- علی بن ابیطالب. 2- حسین بن علی. 3- زید بن علی بن حسین. 4- یحیی بن زید. 5- عیسی بن زید. 6- محمد بن عبدالله بن حسن. و بعد از محمد هر کس از آل رسول که مردم را به طاعت خدا بخواند امام میدانند. (الفرق بین الفرق 51-52) (خاندان نوبختی ص 254)
لغت نامه دهخدا
(نیْ یَ)
منسوب به دین. (از ناظم الاطباء). دینی
لغت نامه دهخدا
(اَ نیَ)
نام جائیست
لغت نامه دهخدا
(اَ نی یَ)
آطنی. اطینی. تمدن آتنی. رجوع به اطینا و آتن شود
لغت نامه دهخدا
(اَ نی یَ)
مدرسه ای بوده است در دمشق، گویند در آن حال که غزالی ترک مسند درس گفته و سیر و سیاحت اختیار کرده بود وارد این مدرسه شد. حلقۀ درس دائر بود و استاد سخنان او را تدریس و ’قال الغزالی’ تکرار می کرد. غزالی از بیم اعجاب و غرور بر خویشتن بهراسید و بترک دمشق گفت. (از غزالی نامه ص 153)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لطینیه
تصویر لطینیه
لاتینی زبان فرنگی زبان رومی مونث لطینی، زبان لاتینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسینیه
تصویر حسینیه
خانه ای که مخصوص اقامه عزای حسین بن علی ابیطالب علیه السلام باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکانیه
تصویر رکانیه
استوانی، آرمیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دنیویه
تصویر دنیویه
مونث دنیوی امور دنیویه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذکیریه
تصویر ذکیریه
شاخه ای از گروه زیدیه پیروان ذکیربن صفوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دکانچه
تصویر دکانچه
کرپک کیوسک تخته نیمکت دو کانچه سکوی سرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیگنیه
تصویر دیگنیه
((گِ نِ))
دیروزی، کهنه
فرهنگ فارسی معین
((حُ س ِ یِ))
محلی است که مراسم عزاداری حضرت سیدالشهدا حسین بن علی (ع) در آن جا برگزار می شود، تکیه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اکینید
تصویر اکینید
خارداران
فرهنگ واژه فارسی سره