- دژمان
- متاسف اندوهگین
معنی دژمان - جستجوی لغت در جدول جو
- دژمان
- اندوهگین، دلتنگ، خشمگین
- دژمان ((دُ))
- متأسف، اندوهگین
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مداوا، شفا، علاج
غمگین، غمنده
نگهبان دژ قلعه بیگی کوتوال دژ دار، هر یک از افراد دژبانی
دوا و دارو، چاره، مداوا
پارسی تازی گشته دگمان چکش چوبی گوشتکوب
سیه چهره سیه چرده، سیاه دفزک سیاه سیر، نام مردی است، سپاه بزرگ
طوفان
قسمت پایین جامه مقابل گریبان، دنباله هر چیز دنبال، کناره هر چیز حاشیه: دامان صحرا دامان کوه، چادر بادبان کشتی شراع
اندوهگین، افسرده، غمناک
دریغ، افسوس، حسرت، دژواخ، دژالون
طوفان، جریان شدید هوا، باد سخت و تند، توفان، کولاک، تندباد
اندوهگین، افسرده، پژمرده، ملول، دل تنگ، پشیمان
طوفان
ماموری که در دژبانی برای مراقبت در کردار و رفتار سربازان و افسران گماشته می شود، نگهبان دژ، نگاهبان قلعه و حصار، کوتوال، قلعه بیگی، دژدار
عملیاتی که برای مداوا شدن و بهبود مریض صورت می گیرد، کنایه از دوا، دارو، کنایه از چاره، علاج
Treatment
лечение
Behandlung
лікування
leczenie
tratamento
trattamento
tratamiento
traitement
behandeling