مؤنث أدرد. بی دندان. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ج، درد. (از اقرب الموارد) ، ناقه درداء، ماده شتر کلان سال، یا آنکه دندانهایش از پیری به بن دندان نشسته باشد. (منتهی الارب). ناقه ای که هنگام گاز گرفتن دندانهای خود را به ’دردر’ و بن دندان میرساند. (از اقرب الموارد). و رجوع به درد شود
مؤنث أدرد. بی دندان. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ج، دُرْد. (از اقرب الموارد) ، ناقه درداء، ماده شتر کلان سال، یا آنکه دندانهایش از پیری به بن دندان نشسته باشد. (منتهی الارب). ناقه ای که هنگام گاز گرفتن دندانهای خود را به ’دردر’ و بن دندان میرساند. (از اقرب الموارد). و رجوع به دَرَد شود
ریگ توده ای بوده است مر عرب را. (از منتهی الارب). - ابوالدرداء و ام الدرداء، از صحابیان بوده اند. رجوع به ابولدرداء و ام الدرداء در ردیفهای خود شود. ، کتیبه و سپاهی بوده است عرب را. (از ذیل اقرب الموارد از لسان)
ریگ توده ای بوده است مر عرب را. (از منتهی الارب). - ابوالدرداء و ام الدرداء، از صحابیان بوده اند. رجوع به ابولدرداء و ام الدرداء در ردیفهای خود شود. ، کتیبه و سپاهی بوده است عرب را. (از ذیل اقرب الموارد از لسان)
داءداء، دؤ دؤ، آخر ماه و شب بیست و پنجم و ششم و هفتم و شب بیست و هشتم و نهم یا سه شب از آخر ماه، فضا، فراخ از قلعه ها و وادیها، (منتهی الارب)، و رجوع به دأداء و دؤدؤ شود
دَاءْداء، دُؤْ دُؤْ، آخر ماه و شب بیست و پنجم و ششم و هفتم و شب بیست و هشتم و نهم یا سه شب از آخر ماه، فضا، فراخ از قلعه ها و وادیها، (منتهی الارب)، و رجوع به دأداء و دؤدؤ شود