جدول جو
جدول جو

معنی دویه - جستجوی لغت در جدول جو

دویه
(دَ وی یَ)
بیابان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، فرمان سواران مجاهد و خصوصاً مجاهدین جنگ صلیب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
دویه
(دَ / دُ وی یَ)
ارض دویه، زمین بسیار مرض ناموافق مزاج. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
دویه
(دَ وی یَ)
زن بسیار تباه شکم از بیماری. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
دویه
زن بیمار تباه شکم
تصویری از دویه
تصویر دویه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بویه
تصویر بویه
(دخترانه)
آرزو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ادویه
تصویر ادویه
گیاهانی که برای خوش طعم، خوش مزه یا خوش بو کردن غذا به کار می روند، در پزشکی دوا
فرهنگ فارسی عمید
(بَ دَ وی یَ)
مؤنث بدوی ّ و بدوی ّ. (از المنجد). ج، بدویات: و تتخذهما النساء البدویات ’امات’ لقلائدهن. (نقودالعربیه ص 95)
لغت نامه دهخدا
(اَدْ یَ / یِ)
جمع واژۀ دواء. داروها. عقاقیر: هر کس بکاشان... رسیده... بر دارالمرضی و فاروقهای ثمین و انواع ادویه و معاجین و تفرقۀ آن بر فقراء و مساکین اطلاع یافته داند... (ترجمه تاریخ یمینی ص 22).
لغت نامه دهخدا
(اِ)
از ’دوی’، باپوست شدن شیر. (تاج المصادر بیهقی). پوستکی سبک فاسر شیر آوردن. (زوزنی). سر بستن جغرات و شیر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از المنجد) (از اقرب الموارد). سر بستن جغرات و شیر و دادن سرشیر. (آنندراج) ، نیک دویدن سگ در زمین و گرد چیزی برگشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دویدن سگ در زمین، چنانکه تدویم پریدن مرغ است در هوا و تدویم در زمین نیست چنانکه تدویه در آسمان نیست. (اقرب الموارد). رجوع به تدویم شود، بالای آب چیزی نمودار شدن که باد آن را ببرد. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، شنیده شدن بانگ هدیرفحل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
از ’دوو’، در بیابان درآمدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بسوی بیابان رفتن و اقامت نمودن در آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، بیابانی گفتن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
شتر را بسوی بچه خواندن بلفظ داه ، بالکسر یا به تسکین یا بلفظ ده ده . (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
جسم نرم و سیاهرنگ و چرب که از دود نفت میگیرند، از سوزاندن بعضی مواد صمغی و سقزی هم بدست میاید، و بمعنی دودمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوریه
تصویر دوریه
گشتی شبگرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوره
تصویر دوره
یک دور گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دودیه
تصویر دودیه
پیچک پاپیتال
فرهنگ لغت هوشیار
از تیره پروانه واران جزو دسته شبدرها که گل آن سفید یا ارغوانی و یا صورتی است شکل گل کروی و دارای خارهای غلاب مانندیست که بر پشم گوسفندان بهنگام چرا میچسبد. دوزه دووجه دو ستو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوقه
تصویر دوقه
از لاتینی دوشس والاگاه میرو مونث دوق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوغه
تصویر دوغه
صافی که بدان روغن را صاف کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوسیه
تصویر دوسیه
فرانسوی پرونده پرونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوایه
تصویر دوایه
کبود دندانی، سر شیر، پوسته پوست تنک
فرهنگ لغت هوشیار
از تیره پروانه واران جزو دسته شبدرها که گل آن سفید یا ارغوانی و یا صورتی است شکل گل کروی و دارای خارهای غلاب مانندیست که بر پشم گوسفندان بهنگام چرا میچسبد. دوزه دووجه دو ستو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دنیه
تصویر دنیه
فرومایه پست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دواه
تصویر دواه
آمه خوالستان هم آوای تابستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بویه
تصویر بویه
امیدواری، آرزومندی
فرهنگ لغت هوشیار
از تیره پروانه واران جزو دسته شبدرها که گل آن سفید یا ارغوانی و یا صورتی است شکل گل کروی و دارای خارهای غلاب مانندیست که بر پشم گوسفندان بهنگام چرا میچسبد. دوزه دووجه دو ستو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوحه
تصویر دوحه
درخت بزرگ پر شاخ و بال و پر سایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوله
تصویر دوله
پشته، تپه، گردباد، ناله و فریاد، و زوزه سگ و شغال هم گویند
فرهنگ لغت هوشیار
سنگ نگاشته ها، بت، تندیس، پیوکک اروسک، پیکره یونانی تازی گشته مرغابی سیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلیه
تصویر دلیه
سرگشته زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دسیه
تصویر دسیه
پرونده، کارنما، دیوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دریه
تصویر دریه
دانستن دریافتن به ترفند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادویه
تصویر ادویه
داروها، ج دوا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اویه
تصویر اویه
ترکی کاشانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادویه
تصویر ادویه
((اَ یِّ))
جمع دواء، داروها، عموم دیگ افزارها از هر نوع مانند، فلفل، دارچین، زیره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوره
تصویر دوره
چرخه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دوده
تصویر دوده
آل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بویه
تصویر بویه
نفحه
فرهنگ واژه فارسی سره