جدول جو
جدول جو

معنی دویمی - جستجوی لغت در جدول جو

دویمی
(دُ یُ)
دومی. دومین. (یادداشت مؤلف). رجوع به دومی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دویی
تصویر دویی
دوتا بودن، جدایی و دوگانگی، برای مثال یعنی چو من و تویی نداریم / به گر ز رقم دویی نداریم (نظامی۳ - ۵۰۵)
فرهنگ فارسی عمید
(دُ یُ)
دویم. (ناظم الاطباء). رجوع به دومین و دویم و دوم شود
لغت نامه دهخدا
(یِ)
منسوب به دایم. همیشگی. همیشه. مدام. پیوسته. دائمی و رجوع به دائمی شود
لغت نامه دهخدا
(دُ حَ می ی)
ابوجعفر عبدالله بن احمد بن زیاد. راویست و حدیث بسیار از دحیم نقل کرده است. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
دهی است از دهستان رودبال بخش داراب شهرستان فسا. واقع در پانصدگزی باختر داراب، با 192 تن سکنه. آب از رود خانه رودیال وراه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
اثنینیت. دوی. دو بودن. (یادداشت مؤلف). رجوع به دوی شود
لغت نامه دهخدا
عبدالله بن جعفر. از علمای نحو و با ابوالفرج محمد بن اسحاق الندیم صاحب الفهرست قریب العهد بوده است و به نوشتۀ ابن ندیم او راست:
1- کتاب القوافی. 2- کتاب اللغات. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دُ وُ)
دویمی. (ناظم الاطباء). که در مرتبۀ دوم قرار دارد پس از اولی. آخر. اخری ̍. ثانیه. ثانی. (یادداشت مؤلف). و رجوع به دوم شود
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
مأخوذ از دو فعل ماضی عربی، مرگ و نیستی.
- مات و فات گفتن یا قائل به مات و فات بودن، یعنی منکر معاد بودن و منکربعث و نشور و منکر بقای روح بودن. شاید مأخوذ از قول قس بن ساعده است: من عاش مات و من مات فات و کل ما هو آت آت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مات شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از دایمی
تصویر دایمی
همیشگی، مدام، پیوسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیمی
تصویر دیمی
خودرو، کشت که به باران آبیاری شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دویی
تصویر دویی
دوتا بودن دوگانگی، دو جهتی اختلاف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دومی
تصویر دومی
در مرحله دوم دومین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیمی
تصویر دیمی
((دِ))
غله ای که فقط با آب باران نمو کرده باشد، بی مطالعه، الکی، خود بار آمده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دایمی
تصویر دایمی
همیشگی
فرهنگ واژه فارسی سره