جدول جو
جدول جو

معنی دوگوشه - جستجوی لغت در جدول جو

دوگوشه
(دُ شَ /شِ)
بستو که دو دسته دارد. (یادداشت مؤلف). مرطبان. سفالین کوچک: در خواب چنین دیدم که دو گوشه جغرات آوردند. (انیس الطالبین بخاری). حضرت خواجه با من این خواب می گزارد که خادمه دو گوشۀ جغرات آورد. (انیس الطالبین بخاری) ، هر ظرفی که دو دسته داشته باشد:
گویدکایدون نماند جای نیوشه
در فکند سرخ مل به رطل دوگوشه.
منوچهری.
، هر چیز که دو پیش آمدگی داشته باشد و به کنجی و زاویه ای منتهی شود:
اگر به چرخ بر از چرخ او نمونه کنند
نمونه ناطح انوار گردد و اجرام
تنش بخاید شاخ دو شاخۀ ناهید
ز هش بمالد گوش دو گوشۀ بهرام.
(از سندبادنامه ص 12)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دوآتشه
تصویر دوآتشه
چیزی که دوبار روی آتش گذاشته شده باشد، کنایه از تندرو، افراطی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دورویه
تصویر دورویه
از دورو، از دو طرف، آنچه دارای دوروی باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روپوشه
تصویر روپوشه
روپوش، روبنده، چادر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
دوتایی، هر چیزی که مرکب از دو جزء یا دو عنصر باشد، نماز دو رکعتی، دو رکعت نماز، نماز صبح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توگوشی
تصویر توگوشی
سیلی، ضربه ای با کف دست و انگشتان به صورت کسی، چک، کشیده، لت، تپانچه، کاز، سرچنگ، صفعه
فرهنگ فارسی عمید
(دُ نِ / نَ)
دو رخسار خدین، دو نوع. دو جنس. نوعین. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به دوگون شود
لغت نامه دهخدا
(دُ شَ / شِ)
که دارای دوپوش (دوپوشش) است. سقفی بر سقفی: اتاق دوپوشه. اتاقی که سقف آن دولا پوشیده شده باشد. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
که دارای دو گوش باشد. دو گوشه، عمامه ای که دوطرف آن پایین افتاده باشد. (ناظم الاطباء) ، کلاهی را گویند که دو گوش داشته باشد از دو طرف اعم از اینکه گوشها از پایین باشند به نحوی که در شوشتر و بعضی بلاد فارس است یا از بالا به نحوی که در عراق معمول است. (لغت محلی شوشتر). کلاهی که در هر دو طرف گوشه داشته باشد. (آنندراج) (برهان) :
گاه در اطلس کلاه زده
لاف ترک دو گوشی دو سرا.
نظام قاری.
و رجوع به دو گوشه شود، سبویی که دارای دو دسته بود. (ناظم الاطباء). سبو و کوزه که دو دسته داشته باشد. (از برهان) (آنندراج). دو گوشه، نول کشتی. (لغت محلی شوشتر) ، کرایۀ حیوانات در رفت آمد. (لغت محلی شوشتر)
لغت نامه دهخدا
کلاهی که دو گوش داشته باشد از دو طرف، سبو و کوزه ای که دو دسته داشته باشد دو دستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دو گونه
تصویر دو گونه
دو رخسار خدعین، دو نوع دو جنس نوعین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
عدد دو، دو عدد، دوبدو، دو تا دو تا، دوتایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درگوشی
تصویر درگوشی
زیر گوشی، بیخ گوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روپوشه
تصویر روپوشه
روبنده چادر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوآتشه
تصویر دوآتشه
((~. تَ ش))
دو بار پخته شده یا در معرض آتش قرار گرفته، کاملاً برشته، دو بار تقطیر شده، عرق دو آتشه، تند و افراطی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
((دُ نِ))
دو جام شراب که پیاپی خورند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روپوشه
تصویر روپوشه
((ش))
چادر، روبنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوسویه
تصویر دوسویه
متقابلا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
Double
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
double
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
이중의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
二重の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
כפול
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
दोहरा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
ganda
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
dubbel
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
подвійний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
doble
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
doppio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
duplo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
双倍的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
podwójny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
doppelt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
двойной
دیکشنری فارسی به روسی