جدول جو
جدول جو

معنی دوآتشه

دوآتشه((~. تَ ش))
دو بار پخته شده یا در معرض آتش قرار گرفته، کاملاً برشته، دو بار تقطیر شده، عرق دو آتشه، تند و افراطی
تصویری از دوآتشه
تصویر دوآتشه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با دوآتشه

دوآتشه

دوآتشه
چیزی که دوبار روی آتش گذاشته شده باشد، کنایه از تندرو، افراطی
دوآتشه
فرهنگ فارسی عمید

دوآتشه

دوآتشه
که دو نوبت تف آتش بدان رسیده باشد.
- نان دوآتشه، نان که خوب پخته و برشته شده باشد. دوتنوره. (یادداشت مؤلف).
، هر چیزی که دو مرتبه تقطیر شده باشد. (ناظم الاطباء).
- عرق دوآتشه، عرق شرابی که دو مرتبه تقطیر کرده باشند. (ناظم الاطباء). شرابی که مکرریا دو نوبت کشیده باشند. (آنندراج) ، گل دوروی. قسمی گل سرخ. (یادداشت مؤلف) ، هر چیز زوردار و قوی. (ناظم الاطباء). رجوع به دوروی شود، کنایه است از کسی که سخت طرفدارمتعصب فرقه یا مذهب یا مسلکی باشد: یکی از پیروان دوآتشۀ میرزا حسین علی بها، شیخ علی اکبر شهمیرزادی بود. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پوآتیه

پوآتیه
کرسی ایالت ویِن پایتخت قدیم پوآتو، در فرانسه در ملتقای رود خانه کلن و پوآوره و در 332 هزارگزی جنوب غربی پاریس. عدّۀ سکنه 546، 41 تن یک دانشگاه (شامل دانشکدۀ حقوق، ادبیات و علوم) و فرهنگستان و مدرسه متوسطه و یک مدرسه مخصوص به رهبانان، یک کتابخانه و باغ نباتات و موزۀ آثار عتیقه و تاریخ طبیعی و چند کلیسای رومی و برخی از آثار عتیقۀ مربوط به زمان رومیان. کارخانه های فانل بافی و چینی سازی، و رنگرزی، و مشروبات و تجارت آن رونق دارد یک سور قدیم با هفت دروازه شهر را احاطه کرده کوچه های آن کج و معوج و تنگ است و وقتی هم مرکز خطۀ پوآتو بوده است
لغت نامه دهخدا

دوگوشه

دوگوشه
بستو که دو دسته دارد. (یادداشت مؤلف). مرطبان. سفالین کوچک: در خواب چنین دیدم که دو گوشه جغرات آوردند. (انیس الطالبین بخاری). حضرت خواجه با من این خواب می گزارد که خادمه دو گوشۀ جغرات آورد. (انیس الطالبین بخاری) ، هر ظرفی که دو دسته داشته باشد:
گویدکایدون نماند جای نیوشه
در فکند سرخ مل به رطل دوگوشه.
منوچهری.
، هر چیز که دو پیش آمدگی داشته باشد و به کنجی و زاویه ای منتهی شود:
اگر به چرخ بر از چرخ او نمونه کنند
نمونه ناطح انوار گردد و اجرام
تنش بخاید شاخ دو شاخۀ ناهید
ز هش بمالد گوش دو گوشۀ بهرام.
(از سندبادنامه ص 12)
لغت نامه دهخدا

دولتشاه

دولتشاه
محمدعلی میرزا متخلص به دولت (متولد 1203 و متوفای 1237 هَ. ق.) پسر اول فتحعلیشاه بود. وی حکمران کرمانشاه و سرحد دار عراقین بود و در 1236 هَ. ق. مأمور حمله به خاک عراق شد و در 1237 هَ. ق. بین سرحد و کرمانشاه مرد. وی پدر محمدحسین میرزا حشمت الدوله و طهماسب میرزا مؤیدالدوله و امامقلی میرزا اعتمادالدوله است. (از فرهنگ فارسی معین). شاهزادۀ بلند همت بزرگترین پسر فتحعلیشاه قاجار بود به سال 1203 هَ. ق. در قصبۀ نوا به دنیا آمد و به سال 1237 هَ. ق. در بازگشت از بغداد درگذشت. او گاهی که از امور مملکت داری فراغت می یافت به سرودن اشعار می پرداخت، از آن جمله است:
از مرگ کسی تا نشوی خرم و غمگین
کاین ره همه را پیش بود پیش و پس ما.
عمر به پایان رسید یار نشد یار ما
آه ز عمر کم و حسرت بسیار ما
نیست ملامت به ما با همه ناقابلی
شد چو ز راه کرم خواجه خریدار ما
نامه و رو از گناه هر دو سیه گشت آه
گر نکند شستشو دیدۀ خونبار ما.
(از مجمعالفصحاء ج 1 ص 26).
و رجوع به فرهنگ سخنوران و مآخذ مندرج در آن شود
لغت نامه دهخدا

دوریشه

دوریشه
دوریسه و پارچۀ کتانی. (ناظم الاطباء). رجوع به دوریسه شود
لغت نامه دهخدا