دوپوده. (ناظم الاطباء). دارای دوپود: دیابوذ، دنبوذ. جامۀ دوپود. (منتهی الارب). دیبوذ (معرب دوپود) ذونیرین. ذات نیرین (جامه). قسمی جامه که معرب آن دیبود است و آن را دوباف نیز گویند. (یادداشت مؤلف) : ثوب منیر، جامۀ دوپود. (فیروزآبادی). رجوع به پود و دوپوده شود
دوپوده. (ناظم الاطباء). دارای دوپود: دیابوذ، دَنبوذ. جامۀ دوپود. (منتهی الارب). دیبوذ (معرب دوپود) ذونیرین. ذات نیرین (جامه). قسمی جامه که معرب آن دیبود است و آن را دوباف نیز گویند. (یادداشت مؤلف) : ثوب منیر، جامۀ دوپود. (فیروزآبادی). رجوع به پود و دوپوده شود
کاغذ کلفتی که بتوان آن را از وسط بریده و تبدیل به دو ورق نمود. (ناظم الاطباء). کاغذ که بتوان آن را پوسته کرد، یعنی از قطربه دو نیم و یک ورق را به دو ورق نازک تبدیل کرد. - دوپوسته کردن کاغذ، یک ورق آن را به دو ورق تبدیل کردن. (ناظم الاطباء). ، هر دو چیز به هم ملصق شده. (ناظم الاطباء). که دارای دو پوست است: بادام و گردوی دو پوسته. (یادداشت مؤلف). دوپوس. دوپوست. و رجوع به دوپوست شود
کاغذ کلفتی که بتوان آن را از وسط بریده و تبدیل به دو ورق نمود. (ناظم الاطباء). کاغذ که بتوان آن را پوسته کرد، یعنی از قطربه دو نیم و یک ورق را به دو ورق نازک تبدیل کرد. - دوپوسته کردن کاغذ، یک ورق آن را به دو ورق تبدیل کردن. (ناظم الاطباء). ، هر دو چیز به هم ملصق شده. (ناظم الاطباء). که دارای دو پوست است: بادام و گردوی دو پوسته. (یادداشت مؤلف). دوپوس. دوپوست. و رجوع به دوپوست شود