جدول جو
جدول جو

معنی دوپوس - جستجوی لغت در جدول جو

دوپوس(دُ)
دوپوست. دوپوسته، دوچیز بهم چسبیده. (ناظم الاطباء). رجوع به دوپوست و دو پوسته شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دوپیس
تصویر دوپیس
لباس زنانه که دو تکۀ جداگانه باشد مانند کت و دامن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوپوسته
تصویر دوپوسته
آنچه دارای دو پوست باشد، کنایه از سخن مبهم، سخنی که دو معنی ضد و نقیض از آن استنباط شود
فرهنگ فارسی عمید
(دُ)
دوپوس. (ناظم الاطباء). دوپوسته. پوستی روی پوست دیگر. پوست بر پوست. با دو جدار یا با دو پوشش. رجوع به دوپوس شود
لغت نامه دهخدا
(دُ)
دوقو. (ناظم الاطباء) (از آنندراج). دوقو و برخی گویند نوعی از آن است. برخی گفته اند تخم کرفس صحرایی است. (از برهان). زردک صحرایی. رجوع به دوقو شود
لغت نامه دهخدا
(دُ)
دوپوده. (ناظم الاطباء). دارای دوپود: دیابوذ، دنبوذ. جامۀ دوپود. (منتهی الارب). دیبوذ (معرب دوپود) ذونیرین. ذات نیرین (جامه). قسمی جامه که معرب آن دیبود است و آن را دوباف نیز گویند. (یادداشت مؤلف) : ثوب منیر، جامۀ دوپود. (فیروزآبادی). رجوع به پود و دوپوده شود
لغت نامه دهخدا
(دُ تَ / تِ)
کاغذ کلفتی که بتوان آن را از وسط بریده و تبدیل به دو ورق نمود. (ناظم الاطباء). کاغذ که بتوان آن را پوسته کرد، یعنی از قطربه دو نیم و یک ورق را به دو ورق نازک تبدیل کرد.
- دوپوسته کردن کاغذ، یک ورق آن را به دو ورق تبدیل کردن. (ناظم الاطباء).
، هر دو چیز به هم ملصق شده. (ناظم الاطباء). که دارای دو پوست است: بادام و گردوی دو پوسته. (یادداشت مؤلف). دوپوس. دوپوست. و رجوع به دوپوست شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از دوقوس
تصویر دوقوس
یونانی تخم زردک تخم خرس گیا از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
به زور جا دادن چیزی در چیز دیگر، سپوختن
فرهنگ گویش مازندرانی