تندرونده و تازنده و تاخت کننده. (ناظم الاطباء) : کر. (منتهی الارب). کریان. (منتهی الارب). آنکه دود. که شتابد. شتابنده. رونده به تندی: و این (سند) ناحیتی است گرمسیر...و مردمان اسمر و باریک تن و دونده. (حدود العالم). بیارید گفتا یکی پیل نر نوندی دونده چو مرغی به پر. فردوسی. وین دهر دونده به یکی مرکب ماند کز کار نیاساید هرچند دوانیش. ناصرخسرو. سوی اژدهای دونده دوید. نظامی. عبابید. عبادید، دونده به هر سوی. فرس جهیز، اسب سبکرو و سخت دونده. عضروط. عضرط، دونده به دنبال کسی. (منتهی الارب)
تندرونده و تازنده و تاخت کننده. (ناظم الاطباء) : کر. (منتهی الارب). کریان. (منتهی الارب). آنکه دود. که شتابد. شتابنده. رونده به تندی: و این (سند) ناحیتی است گرمسیر...و مردمان اسمر و باریک تن و دونده. (حدود العالم). بیارید گفتا یکی پیل نر نوندی دونده چو مرغی به پر. فردوسی. وین دهر دونده به یکی مرکب ماند کز کار نیاساید هرچند دوانیش. ناصرخسرو. سوی اژدهای دونده دوید. نظامی. عبابید. عبادید، دونده به هر سوی. فرس جهیز، اسب سبکرو و سخت دونده. عضروط. عضرط، دونده به دنبال کسی. (منتهی الارب)
به معنی تونک است که گنجینه و مخزن باشد.... (برهان) (آنندراج). به معنی تونک است. (فرهنگ جهانگیری). گنجینه. (شرفنامۀ منیری). گنجینه و مخزن و انبار، شب و لیل. (ناظم الاطباء). رجوع به تونگه شود
به معنی تونک است که گنجینه و مخزن باشد.... (برهان) (آنندراج). به معنی تونک است. (فرهنگ جهانگیری). گنجینه. (شرفنامۀ منیری). گنجینه و مخزن و انبار، شب و لیل. (ناظم الاطباء). رجوع به تونگه شود