- دومک
- ثانیه
معنی دومک - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آرد سپید، خاک نرم، سوده سونش
تند تیزرو، آسیاب تند
شیریست که بعد از مایه زدن بسته شود پنیر تر دلمه. جانوریست شبیه عنکبوت رتیلا
دوم اینکه
در مرحله دوم دومین
طوفان
ساخته نادرست فارسی گویان دویم دریا مجلس نمایندگان ملت در کشور روسیه
چوب بزرگ در بازی) الک و دولک (مقابل الک
جمع دامکه، سختی ها گزندها
یکی از سازهای بادی است نی لبک
پارسی تازی گشته دوشک تشک توشک تشک
حقوق و مقرری کارمندان لشکری و کشوری دولت
بحر سوم از هفده بحر اصول، یک وزن نه ضربی که از شش ضرب سنگین و سه ضرب سبک تشکیل می شود
رتیل، جانوری شبیه عنکبوت و از خانوادۀ بندپایان، با شکم بزرگ و پاهای کوتاه که بعضی از انواع آن زهری کشنده دارد، دلمک، دیلمک
دام کوچک، توری و مقنعه و روسری زنان
کسی که موهای سر و صورتش سیاه و سفید باشد
ماهی مومک
((دُ یَ))
فرهنگ فارسی معین
کنایه از دم آخر مردن، بحر سوم از هفده بحر اصول موسیقی، نشان دادن هر یک از دو طاس یک خال را در بازی تخته نرد
مجلس نمایندگان ملت در کشور روسیه
نهالی، بستر، زیرانداز آکنده از پشم یا پنبه که روی زمین یا تختخواب می اندازند و بالای آن می خوابند، برخوابه
ثانیه شمار
ثانیا
ساییدن، آرد کردن ، استوار کردن، تابانیدن تاب دادن
فردار درخت بزرگ، همارگی، خرمای هندی در مرحله دو دومین ثانی
آلت نخ تابی، آلت چوبی که با آن نخ می ریسند، آلت فلزی یا چوبی در ماشین نخ ریسی که نخ روی آن پیچیده می شود
لقب اشرافی مردانه در اروپا
لقب اشرافی مردانه در اروپا
آلتی که با آن نخ ریسند
یکی از القاب اشراف اروپا
Latter, Second
последний , второй
letztere, zweiter