جدول جو
جدول جو

معنی دومغز - جستجوی لغت در جدول جو

دومغز
(دُ مَ)
که دارای دو مغز باشد. که دو تا مغز داشته باشد. دارای دو مغز، بادام دومغز، دوغلو. (یادداشت مؤلف) :
چو بادام دومغز آزار سندان
سعدی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دُ مَ)
دومغز. دومغزه. (یادداشت مولف) :
میی کز خودم پای لغزی دهد
چو صبحم دماغ دومغزی دهد.
نظامی.
همه رخ گل چو بادامه ز نغزی
همه تن دل چو بادام دومغزی.
نظامی.
و رجوع به دومغزه شود، بادام. (ناظم الاطباء) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دُ مَ زَ / زِ)
با دو مغز. دومغزی. که دارای دو مغز باشد، کنایه از فربه و قوی. (آنندراج) :
دل زنده می کند نفس جانفزای صبح
جان می شود دومغزه ز آب و هوای صبح.
صائب (از آنندراج).
کردم به درخت نعت پیوند
از فکر دومغزه مصرعی چند.
واله هروی (از آنندراج).
و رجوع به دومغزی شود
لغت نامه دهخدا
(مِ دُ مَ)
بادامی که دو مغز دارد و چنانکه مؤلفان آنندراج و هفت قلزم آورده اند: کنایه از ترقیده است از غایت پری و پر بودن. (آنندراج) (هفت قلزم) :
همه تن دل چو بادام دومغزی.
نظامی
لغت نامه دهخدا