- دولتی
- فرمانروایی
معنی دولتی - جستجوی لغت در جدول جو
- دولتی
- متعلق و منسوب بدولت
- دولتی ((دُ لَ))
- وابسته به حکومت، قدرتمند، سعادتمند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع دوله، دو کشور تثنیه دولت دو دولت: دولتین ایران و پاکستان
تثنیۀ دولت، دو دولت
رفاقت
مودت، رفاقت و یاری
یاری، محبت، عشق
Amicability, Friendliness
дружелюбие
Freundlichkeit
доброзичливість , дружелюбність
przyjazność, życzliwość
amabilidade, simpatia
amichevolezza, cordialità
amabilidad
amabilité
vriendelijkheid
keramahan
مودّةٌ , مودّةٌ
मित्रता
ידידותיות , חֲבֵרוּתִיוּת
親善 , 親切さ
우호 , 친절함
dostluk, samimiyet
urafiki
ความเป็นมิตร , ความเป็นมิตร
বন্ধুত্ব , সৌহার্দ্য
دوستی , دوستانہ رویہ
کابینه
کشوری
ثروت و مال، موروثی
حکومت، سلطنت، هیئت وزیران، سعادت، طالع، جاه، مکنت، مدد، کمک