جدول جو
جدول جو

معنی دوشگر - جستجوی لغت در جدول جو

دوشگر
(گَ)
دوسگر و گچ کار. (ناظم الاطباء). رجوع به دوسگر و گچ کار شود
لغت نامه دهخدا
دوشگر
تکه چوبی که با کمک آن اشیا را به دوش کشند
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از داشگر
تصویر داشگر
کسی که کورۀ آجرپزی یا سفال پزی دارد، کوره پز
فرهنگ فارسی عمید
(گَ)
کلال. (برهان). فخّاری. (دستوراللغه). کوره پز. کوزه گر و کاسه گر
لغت نامه دهخدا
(گَ)
گچ کار و دوشگر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
زن نوحه گر که در مجلس ماتم در میان زنان نشسته و نیکوییهای مرده را یک یک بر زبان آورده نوحه و مویه کند و زنان دیگر با وی همراهی کنند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از برهان). مویه گر. (انجمن آرا). رجوع به مویه گر شود
لغت نامه دهخدا
(گَ)
دهی است از دهستان خورش رستم بخش خورش رستم شهرستان خلخال. واقع در 16هزارگزی شمال باختری هشتجین. آب آن از دورشته چشمه می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
دهی است از دهستان آتش بیگ بخش سراسکند شهرستان تبریز. 269 تن سکنه. آب آن از چشمه و رود تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دوتگر
تصویر دوتگر
آمه گر کبد کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخشگر
تصویر دخشگر
پیام نویس، گزارشگر، خبرنگار، خبرنویس
فرهنگ لغت هوشیار
دهکده ای در چالوس که اکنون یکی از محلات آن است
فرهنگ گویش مازندرانی