جدول جو
جدول جو

معنی دوشنبه - جستجوی لغت در جدول جو

دوشنبه
سومین روز از هفته، روز بعد از یکشنبه
تصویری از دوشنبه
تصویر دوشنبه
فرهنگ فارسی عمید
دوشنبه
(دُ شَمْ بَ / بِ)
روز سوم از ایام هفته. اثنین. (ناظم الاطباء). روز پیش از سه شنبه و پس از یکشنبه از ایام هفته. اثنین. اثنان. یوم الاثنان. یوم الاثنین. در علم احکام نجوم، رب آن قمر است. (یادداشت مؤلف). اهود. اوهد. اهون. (منتهی الارب) :
چونکه روز دوشنبه آمد شاه
چتر سرسبز بر کشید به ماه.
نظامی
لغت نامه دهخدا
دوشنبه
مه شید
تصویری از دوشنبه
تصویر دوشنبه
فرهنگ لغت هوشیار
دوشنبه
((دُ شَ بِ))
روز سوم از ایام هفته
تصویری از دوشنبه
تصویر دوشنبه
فرهنگ فارسی معین
دوشنبه
ماه شید
تصویری از دوشنبه
تصویر دوشنبه
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نوشابه
تصویر نوشابه
(دخترانه)
آب گوارا، نام پادشاهی در سرزمین بردع
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دوشنده
تصویر دوشنده
کسی که شیر می دوشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوشنجه
تصویر نوشنجه
نوشین، گوارا، گوارنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوشینه
تصویر دوشینه
دوشین، شب گذشته، دیشب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوزنده
تصویر دوزنده
کسی که چیزی می دوزد، خیاط
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نِ)
ظرفی که در آن شیر دوشند. (ناظم الاطباء) (از لغت محلی شوشتر) (از برهان) (از انجمن آرا) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سَمْ بَ / بِ)
بهم پیچیده و مضاعف و دوتاه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ دَ / دِ)
کسی که می دوشد. (ناظم الاطباء). کسی که شیر بدوشد. (آنندراج) : هاشم، دوشندۀ شیر. استهذاف، کمی کردن دوشنده. (منتهی الارب) :
بز و اشتر و میش را این چنین
به دوشندگان داده بد پاکدین.
فردوسی.
رجوع به دوشیدن شود، چوپان و گله بان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دُ شَمْ بَ)
دوشنبه. (یادداشت مؤلف) :
به روزگار دوشنبد نبید خور به نشاط
به رسم موبد بنشین و موبدان موبد.
منوچهری.
رجوع به دوشنبه شود
لغت نامه دهخدا
(دُ شُ بَ / بِ)
دوشاخه. دوپر. دوپره: تیر دوشعبه. (یادداشت مؤلف). رجوع به مترادفات کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(دُ شَ بَ / بِ)
منسوب به دوشب. در طول دوشب. که دوشب عمر و دوام داشته باشد: هلال دوشبه. ماه دوشبه. (از یادداشت مؤلف) : هلال، ماه دوشبه تا شب سوم یا تا شب هفتم. (منتهی الارب). اطلاق، دوشبه راه کردن میان اشتر و آب. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(دُ شَمْ بَ / بِ)
نام بازاری است در بندر انزلی که از اطراف شهر در روز دوشنبه بدان جنس می آورند و می فروشند و نیز خرید می کنند
لغت نامه دهخدا
(دُ شَمْ بَ)
قصبۀ مرکز دهستان سنگر کهدمات بخش مرکزی شهرستان رشت. واقع در 15 هزارگزی جنوب خاوری رشت سر راه شوسۀ رشت به قزوین. دارای 826 تن سکنه. آب آن از خمامرود از سفیدرود تأمین می شود. دارای 150 باب دکان و روزهای دوشنبه بازار عمومی است. شغل عمده سکنه کسب و دکانداری است. از ادارات دولتی دارایی. ژاندارمری. بهداری. آمار. ثبت. شهرداری. صندوق پست و تلفن دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دوشیده
تصویر دوشیده
شیر بیرون کشیده (پستان زن گاو و گوسفند و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار
بکر (اعم از مرد و زن)، دختر بکر جمع دوشیزگان یا دوشیزگان جنت حوران بهشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دو شنبه
تصویر دو شنبه
روز سوم از ایام هفته روز پس از یکشنبه و پیش از سه شنبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوشکچه
تصویر دوشکچه
تشک کوچک و خرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوضربه
تصویر دوضربه
دوزده دو نوازنده، دو سویه، دو رویه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوسنده
تصویر دوسنده
چسبنده، چسبناک، چسبناک و لغزنده (زمین)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوشینه
تصویر دوشینه
منسوب به دوش (شب گذشته) دیشبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دو شعبه
تصویر دو شعبه
دوشاخه، دو پره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دو نبش
تصویر دو نبش
عمارت یا دکانی که در تقاطع کوچه یا خیابان قرار دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوشنجه
تصویر پوشنجه
صفت) منسوب به پوشنج
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه چیزی بر تن خود یا دیگری کندظنکه پوشد، آنکه مستور دارد پنهان کننده کتمان کننده. یا بسیار پوشنده ستار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوشنه
تصویر دوشنه
ظرفی که در آن شیر می دوشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوشنده
تصویر جوشنده
آنچه میجوشد غلیان کننده، فوران کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوشابه
تصویر نوشابه
شربت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دوشیزه
تصویر دوشیزه
آنسه، خانم، باکره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دوزنده
تصویر دوزنده
خیاط
فرهنگ واژه فارسی سره
مکنده، کسی که شیر می دوشد
فرهنگ گویش مازندرانی