لخت مادرزاد، برهنه، عریان، عاری، رت، عور، لوت، ورت، پتی، معرّیٰ، تهک، لچ، اوروت، لاج، متجرّد برای مثال شد به گرمابه درون یک روز غوشت / بود فربی و کلان و خوب گوشت (رودکی - ۵۳۳)
لخت مادرزاد، بِرِهنِه، عُریان، عاری، رَت، عور، لوت، وَرت، پَتی، مُعَرّیٰ، تَهَک، لُچ، اُوروت، لاج، مُتَجَرِّد برای مِثال شد به گرمابه درون یک روز غوشت / بود فربی و کلان و خوب گوشت (رودکی - ۵۳۳)
قسمتی از بافت بدن که در مهره داران روی استخوان ها و زیر پوست قرار دارد جسم سرخ رنگی در بدن جانوران که مورد استفادۀ خوراکی انسان قرار می گیرد گوش، عضو شنیداری بدن
قسمتی از بافت بدن که در مهره داران روی استخوان ها و زیر پوست قرار دارد جسم سرخ رنگی در بدن جانوران که مورد استفادۀ خوراکی انسان قرار می گیرد گوش، عضو شنیداری بدن