جدول جو
جدول جو

معنی دوسیده - جستجوی لغت در جدول جو

دوسیده
چسبیده، چیزی که به چیز دیگر چسبیده باشد، برای مثال چو الماس دوسیده شد بر کباب / به جنبش درآمد ز هر سو عقاب (نظامی۶ - ۱۱۱۸)
تصویری از دوسیده
تصویر دوسیده
فرهنگ فارسی عمید
دوسیده(دَ / دِ)
چفسیده. (یادداشت مؤلف). چسبیده. (برهان). ملتصق. ملتزق، ملصق برای مکیدن، وابسته (به دیگری) ، خود را چسبانیده. (برهان)، لغزیده. (یادداشت مؤلف). رجوع به دوسیدن شود
لغت نامه دهخدا
دوسیده
چسبیده، ملصق برای مکیدن، وابسته (بدیگری)، لغزیده، معقد لخته شده
تصویری از دوسیده
تصویر دوسیده
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دوسیدن
تصویر دوسیدن
چسبیدن، چسبیدن چیزی به چیز دیگر، خود را به کسی وابستن، چسبیدن برای مکیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوسنده
تصویر دوسنده
چسبنده، لیز، چسبناک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پوسیده
تصویر پوسیده
ازهم دررفته، پوده شده در اثر کهنگی و فرسودگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوشیده
تصویر دوشیده
گاو یا گوسفند که شیرش را دوشیده باشند، شیر بیرون کشیده از پستان گاو یا گوسفند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پوسیده
تصویر پوسیده
متخلخل و سبک شده بر اثر طول زمان یا علتی دیگر، عفن متعفن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوسنده
تصویر دوسنده
چسبنده، چسبناک، چسبناک و لغزنده (زمین)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوسیدن
تصویر دوسیدن
چسبیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوشیده
تصویر دوشیده
شیر بیرون کشیده (پستان زن گاو و گوسفند و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دویسیده
تصویر دویسیده
چسبیده، ملصق برای مکیدن، وابسته (بدیگری)، لغزیده، معقد لخته شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوسیده
تصویر بوسیده
کسی که او را بوسیده باشند مقبل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوسیدن
تصویر دوسیدن
((دَ))
چسبیدن، چسبیدن برای مکیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوسنده
تصویر دوسنده
((سَ دِ))
چسبناک، چسبنده، زمین لیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پوسیده
تصویر پوسیده
فاسد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پوسیده
تصویر پوسیده
Shabbily
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پوسیده
تصویر پوسیده
de manière négligée
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پوسیده
تصویر پوسیده
özensizce
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از پوسیده
تصویر پوسیده
너저분하게
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از پوسیده
تصویر پوسیده
だらしなく
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از پوسیده
تصویر پوسیده
בצורה מרושלת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پوسیده
تصویر پوسیده
गंदगी से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پوسیده
تصویر پوسیده
secara ceroboh
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پوسیده
تصویر پوسیده
อย่างสะเพร่า
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پوسیده
تصویر پوسیده
поношенно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پوسیده
تصویر پوسیده
slordig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پوسیده
تصویر پوسیده
de manera desaliñada
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پوسیده
تصویر پوسیده
in modo trasandato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پوسیده
تصویر پوسیده
de maneira descuidada
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پوسیده
تصویر پوسیده
破旧地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پوسیده
تصویر پوسیده
niedbale
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پوسیده
تصویر پوسیده
недбало
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پوسیده
تصویر پوسیده
zerlumpt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پوسیده
تصویر پوسیده
kwa uzembe
دیکشنری فارسی به سواحیلی