- دوستداری
- دوستاری دوستی علاقه مندی
معنی دوستداری - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نامهربانی بی محبتی مقابل دوستداری
خیرخواه، خواستار
یاری رفاقت دوستداری
دوست دارنده، یار مهربان
یار مهربان، دوست موافق
нежный
liebevoll
люблячий
afetuoso
affezionato
afectuoso
affectueux
dol op
محبٌّ
प्रेमपूर्ण
anayependa
ชื่นชอบ
স্নেহপূর্ণ
شوقین
عمل درستکار درست کرداری
پیاله پر شراب که کسی در نوبت خود از روی محبت و صفا بدیگری دهد
بکام دوستان زیستن دارای عز و جاه بودن، بختیاری: مقابل دشمنکامی، میگساری با دوستان با یاران عیش کردن، شرابی که با دوستان یا به یاد آنان نوشند، پیاله شراب را بکسی دادن تابسلامتی دوستی نوشد، ظرف بزرگ پایه دار مسی که در مجالس عمومی (مانند روضه خوانی) بکار برند و در آن آب یا شربت ریزند تا تشنگان از آن بنوشند
خواستاری خواستگاری
باده گساری و نشاط با دوستان، باده ای که با یار و دوست یا به یاد دوستان بنوشند، پیالۀ شراب که به کسی دهند تا به شادی و کامرانی فلان دوست بنوشد، ظرف بزرگ مسی پایه دار که در آن آب یا شربت می ریزند و در مجالس عمومی می گذارند تا هرکس تشنه باشد از آن بیاشامد
باده گساری با دوستان یا به یاد دوستان، باده ای که با دوست یا به یاد دوست بنوشند، پیالۀ شراب که کسی از روی محبت و صفا به دست دیگری بدهد، برای مثال کسی را چو من «دوستگانی» چه باید / که دلشاد باشد به هر دوستگانی (فرخی - ۳۸۳) ، دوستی، عشق
درارای هوی و هوس بودن، آرزومندی