- دوستاق
- ترکی زندانی بندی محبوس بندی زندانی
معنی دوستاق - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رفیقان، رفقا
یار رفیق دوستدار
دوستاق دستاق
دوستدار، دوست دارنده، یار مهربان
محبوس، درقید، در زنجیر
حبس و بند، زندانی با کند و زنجیر
زندان
زندانبان
زندانبان
زندانبان
محبوبیت
قصه، اسطوره، روایت، حکایت
دلربا، رباینده دل، دلبر، دلبند، معشوق، زیبا روی
محل اقامت دیوان دیو کده دیو خانه
جانی که گلهای خوشبو در آن بسیار باشد، باغ باصفا
صمیمانه، دوستانه
محبوب و معشوق
یار مهربان رفیق، معشوق، امری که بکام و مراد دل دوست باشد مقابل دشمنکام
خوشبخت، شادکام، کامیاب
خیرخواه، خواستار
از روی دوستی
یاری رفاقت دوستداری
چند ده نزدیک هم که جزو یک بخش باشد
تاجر بازرگان، شریک انباز مصاحب. بنگرید به ارتاغ
آتش کاو آهنین محش محشه سیخی که در تون حمام و تنور نانوایی بکار میرود کفچه آتشدان چمچه کمچه آتش کش بیلچه خاک انداز
استاد یا اوستاد صفا. مرد کامل
گستاخ دلیر بی پروا
حکایت، نقل، قصه، سرگذشت، حدیث، افسانه، حادثه
دلال سمسار
مدرسه، کتاب، مکتب خانه
دوست دارنده، یار مهربان