جدول جو
جدول جو

معنی دوزیست - جستجوی لغت در جدول جو

دوزیست
(دُ)
ذوحیاتین. (لغات فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا
دوزیست
آمفیبین
تصویری از دوزیست
تصویر دوزیست
فرهنگ واژه فارسی سره
دوزیست
برمائيّةً
تصویری از دوزیست
تصویر دوزیست
دیکشنری فارسی به عربی
دوزیست
Amphibian, Amphibian
تصویری از دوزیست
تصویر دوزیست
دیکشنری فارسی به انگلیسی
دوزیست
amphibien
تصویری از دوزیست
تصویر دوزیست
دیکشنری فارسی به فرانسوی
دوزیست
амфибийный , амфибия
تصویری از دوزیست
تصویر دوزیست
دیکشنری فارسی به روسی
دوزیست
amphibisch, Amphibie
تصویری از دوزیست
تصویر دوزیست
دیکشنری فارسی به آلمانی
دوزیست
земноводний , амфібія
تصویری از دوزیست
تصویر دوزیست
دیکشنری فارسی به اوکراینی
دوزیست
płaz
تصویری از دوزیست
تصویر دوزیست
دیکشنری فارسی به لهستانی
دوزیست
两栖的 , 两栖动物
تصویری از دوزیست
تصویر دوزیست
دیکشنری فارسی به چینی
دوزیست
anfíbio
تصویری از دوزیست
تصویر دوزیست
دیکشنری فارسی به پرتغالی
دوزیست
anfibio
تصویری از دوزیست
تصویر دوزیست
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
دوزیست
anfibio
تصویری از دوزیست
تصویر دوزیست
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
دوزیست
amfibi
تصویری از دوزیست
تصویر دوزیست
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
دوزیست
amfibie
تصویری از دوزیست
تصویر دوزیست
دیکشنری فارسی به هلندی
دوزیست
उभयचर , उभयचर
تصویری از دوزیست
تصویر دوزیست
دیکشنری فارسی به هندی
دوزیست
دوزیست، دوزیستان
دیکشنری اردو به فارسی
دوزیست
উভচর , উভচর
تصویری از دوزیست
تصویر دوزیست
دیکشنری فارسی به بنگالی
دوزیست
دوزیست , دوزیست
تصویری از دوزیست
تصویر دوزیست
دیکشنری فارسی به اردو
دوزیست
สัตว์ครึ่งบกครึ่งน้ำ , สัตว์ครึ่งบกครึ่งน้ำ
تصویری از دوزیست
تصویر دوزیست
دیکشنری فارسی به تایلندی
دوزیست
mnyama wa majini, mnyama wa nchi kavu na maji
تصویری از دوزیست
تصویر دوزیست
دیکشنری فارسی به سواحیلی
دوزیست
양서류의 , 양서류
تصویری از دوزیست
تصویر دوزیست
دیکشنری فارسی به کره ای
دوزیست
両生類の , 両生類
تصویری از دوزیست
تصویر دوزیست
دیکشنری فارسی به ژاپنی
دوزیست
דו-חיים , דו-חי
تصویری از دوزیست
تصویر دوزیست
دیکشنری فارسی به عبری
دوزیست
amfibi
تصویری از دوزیست
تصویر دوزیست
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دویست
تصویر دویست
عدد اصلی معادل دوبرابر صد، ۲۰۰
فرهنگ فارسی عمید
جانورانی که ابتدا در آب زندگی می کنند و هنگامی که نموشان کامل شد از آب خارج می شوند و در خشکی هم حرکت می کنند مانند قورباغه، ذوحیاتین
فرهنگ فارسی عمید
(دِ)
دوصد. مأتان. دودفعه صد. (از ناظم الاطباء). مأتین. نمایندۀ آن در ارقام هندیه ’200’ و در حساب جمل ’ر’ باشد. صاحب مجمل اللغه در ترجمه ماءه گوید: سد با سین است و اینکه صد با صاد است غلط است زیرا که دویست گواه است یعنی در کتابت که به سین نویسند - انتهی. از این رو برمی آید که دویست را مرکب از دو سد (صد) می داند:
اگر سال گردد هزار و دویست
بجز خاک تیره ترا جای نیست.
فردوسی.
بزد بر سرش تازیانه دویست
بدو گفت کاین جای گفتار نیست.
فردوسی.
وزان نامداران هزار و دویست
که صد شیر با جنگ ایشان یکیست.
فردوسی.
سرافراز گردی و مردی دویست
بدو داد و گفتا که دیگر مایست.
فردوسی.
مترسید گفتا که گرشاسب نیست
سری نامدار است و مردی دویست.
اسدی.
گفت دارم از درم نقره دویست
نک ببسته سخت در گوشۀ ردیست.
مولوی.
اگر تو هزاری و دشمن دویست
چو شب شد در اقلیم دشمن مایست.
سعدی.
- دویست درم شرعی، پنجاه و چهار توله و پنج ماشه و دو جو، و هر توله دوازده ماشه و هر ماشه به وزن دوازده جو. (از آنندراج) (از غیاث).
- دویست یک، از دویست یکی. یک دویستم. یک بخش از دویست بخش. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
قریه ای است از قرای ری. (از کشف الظنون). ظاهراً همان درشت یا ترشت یا طرشت تهران است، قریۀ درشت یا ترشت فعلی که در غرب تهران واقع است و عده کثیرفقیه و عالم از آن قریه برخاسته اند. (یادداشت مؤلف) : در هر هفته نظام الملک از شهر ری به دوریست رفتی. (نقض الفضائح ص 109). رجوع به طرشت شود
لغت نامه دهخدا
(دُ)
زندگی ذوحیاتین. (لغات فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دویست
تصویر دویست
عدد اصلی برابر دو بار صد (200)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توریست
تصویر توریست
گردشگر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دوزیستان
تصویر دوزیستان
آمفیبین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دوزیستی
تصویر دوزیستی
آمفیبی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دوردست
تصویر دوردست
افق
فرهنگ واژه فارسی سره