جدول جو
جدول جو

معنی دوریس - جستجوی لغت در جدول جو

دوریس
(دُ)
در اساطیر دختراقیانوس و تتیس است و با برادر خود نره ازدواج کرد و از این وصلت پنجاه دختر که به نام ’نره ئیان’ نامیده می شوند تولید شدند. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دورس
تصویر دورس
شوکران، مادۀ سمّی خطرناک که از ریشه گیاهی شبیه جعفری با شاخه های چتری و گل های سفید به همین نام به دست می آید، تفت، بیخ تفت، تودریون، شبیبی، شیکران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وریس
تصویر وریس
ورس، مهار شتر به صورت چوبی که در بینی شتر می کنند، ریسمانی که از موی یا از الیاف گیاه بافته می شود، اسپرک، گیاهی علفی یکساله با برگهای دراز، گلهای زرد و میوۀ کپسولی که در رنگرزی به کار می رود، سپرک، اسفرک، زریر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوپیس
تصویر دوپیس
لباس زنانه که دو تکۀ جداگانه باشد مانند کت و دامن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوری
تصویر دوری
بشقاب، بشقاب بزرگ
فرهنگ فارسی عمید
قریه ای است از قرای ری. (از کشف الظنون). ظاهراً همان درشت یا ترشت یا طرشت تهران است، قریۀ درشت یا ترشت فعلی که در غرب تهران واقع است و عده کثیرفقیه و عالم از آن قریه برخاسته اند. (یادداشت مؤلف) : در هر هفته نظام الملک از شهر ری به دوریست رفتی. (نقض الفضائح ص 109). رجوع به طرشت شود
لغت نامه دهخدا
(تَ رَطْ طُ)
به ورس رنگ کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و آن (ورس) نباتی باشد که به زعفران ماند. (تاج المصادر بیهقی). رجوع به ورس شود
لغت نامه دهخدا
ناحیه ای است به اران، (منتهی الارب)، نام ناحیه ای به اران میان بردعه و دبیل، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
جبل طوریس سلسلۀ جبال آسیای صغیر بین کیلیکیه و کاپادوکیه
لغت نامه دهخدا
اسم فارسی درماس است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
داهیه. ج، دهاریس. (مهذب الاسماء). ولی در متون دیگر دهرس آمده است و جمع آن دهارس
لغت نامه دهخدا
موریکیوس، نام کاملش فلاویوس تیبریوس موریکیوس (539-602 میلادی) امپراتور روم شرقی (582- 602 میلادی)، وی در سال 591 به جنگهای ایران و روم خاتمه داد و درآخر کار با شورش سپاهیان روم در ناحیۀ دانوب روبروشد و مجبور به استعفا گشت (602 میلادی)، فوکاس وی را به قتل رساند، رجوع به فرهنگ ایران باستان ص 164 شود
لغت نامه دهخدا
(ری یِ)
جزیره ای است در اقیانوس هند در شرق جزیره ماداگاسگار (مشرق افریقا). ابتدا از متصرفات فرانسه بود. و از سال 1810 میلادی به بعد به تصرف انگلیس درآمد. جمعیت آن 509800 تن است. شهر مرکزی آن بندر لوئی و محصول عمده آن قند می باشد. در سال 1920 هجری شمسی رضاخان سرسلسلۀ خاندان پهلوی پس از استعفا از سلطنت بدانجا تبعید گردید و سپس به ژهانسبورگ در افریقای جنوبی برده شد
لغت نامه دهخدا
(دُ سَ / سِ)
دونخه. دوپوده. حوله و رومال و یا دستمال زغب دار کلفتی از پارچۀ سفید که دو سر آن ریسه دار باشد. (ناظم الاطباء). نوعی از رومال یا دستمال. (آنندراج) ، گلیم ریشه دار. (ناظم الاطباء). قسمی از قالین. (آنندراج) ، روپوش. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
واحدمسافت معادل 3500 قدم یا 06، 1 کیلومتر: از چارپاخانه هفت ورس دیگر که طی کردیم باز قراول خانه است و هفت ورس دیگر که طی کردیم دربین راه گنبد کوچکی بوند که خراب شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوری
تصویر دوری
دور بودن، غربت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوریه
تصویر دوریه
گشتی شبگرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دریس
تصویر دریس
دم شتر، جامه کهنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوری
تصویر دوری
((دُ))
دورانی، بشقاب بزرگ مقعر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوری
تصویر دوری
هجران
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دوری
تصویر دوری
Remoteness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دوری
تصویر دوری
éloignement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
آمیس
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از دوری
تصویر دوری
remoteness
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دوری
تصویر دوری
दूरता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دوری
تصویر دوری
jauh
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دوری
تصویر دوری
afgelegenheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دوری
تصویر دوری
odległość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دوری
تصویر دوری
distanza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دوری
تصویر دوری
distância
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دوری
تصویر دوری
偏远
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دوری
تصویر دوری
віддаленість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دوری
تصویر دوری
Entfernung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دوری
تصویر دوری
удаленность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دوری
تصویر دوری
רִחוּק
دیکشنری فارسی به عبری