جدول جو
جدول جو

معنی دورانگ - جستجوی لغت در جدول جو

دورانگ
نوعی ناسزا به معنی: مغرور و کله پوک
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دورنگ
تصویر دورنگ
هر چیزی که دارای دو رنگ باشد، کنایه از دروغ گو، مزور، منافق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوران
تصویر دوران
گردیدن گرد چیزی، گردش کردن چیزی پیرامون چیز دیگر، گردش دایره مانند، گردش گرد چیزی
دوران دم: در علم زیست شناسی گردش خون
فرهنگ فارسی عمید
(دَ / دَ وَ گَهْ)
دوران گاه. جولانگاه. گردشگاه:
ای باغ داد و بیضۀبغداد مرحبا
دورانگه سپهر و سفرگاه انجمن.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(دَ /دَ وَ)
دورانگه. رجوع به دورانگه شود
لغت نامه دهخدا
(دُ)
ثلث. (دهار) (ملخص اللغات). سه یک. یک سوم. (یادداشت مؤلف). دو قسمت از شش قسمت چیزی.
- دودانگ خواندن، نرم و آهسته خواندن
لغت نامه دهخدا
(دَ وَ)
منسوب به دوران. چرخش.
- حرکت دورانی، جنبش چرخشی. حرکت بطور دایره، یعنی دهری و زمانی. (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دودانگ
تصویر دودانگ
یک سوم، سه یک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوران
تصویر دوران
چرخ خوردن، گردش، دور زدن، گشتن، گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دورنگ
تصویر دورنگ
رنگی همراه با رنگ دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دورنگ
تصویر دورنگ
ابلق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دورانی
تصویر دورانی
دورانيٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از دورانی
تصویر دورانی
Convulsive
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دورانی
تصویر دورانی
convulsif
دیکشنری فارسی به فرانسوی
نامی برای زنان
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از دورانی
تصویر دورانی
kejang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دورانی
تصویر دورانی
convulsivo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دورانی
تصویر دورانی
судорожный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دورانی
تصویر دورانی
krampfhaft
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دورانی
تصویر دورانی
судомний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دورانی
تصویر دورانی
konwulsyjny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دورانی
تصویر دورانی
痉挛的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دورانی
تصویر دورانی
convulsivo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دورانی
تصویر دورانی
convulsivo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
دورانی، مدّت
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از دورانی
تصویر دورانی
दौरेदार
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دورانی
تصویر دورانی
دورانی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از دورانی
تصویر دورانی
খিঁচুনি
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از دورانی
تصویر دورانی
กระตุก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از دورانی
تصویر دورانی
mshituko
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از دورانی
تصویر دورانی
kasılma
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از دورانی
تصویر دورانی
경련성의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از دورانی
تصویر دورانی
けいれんの
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از دورانی
تصویر دورانی
convulsief
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دورانی
تصویر دورانی
פרכוסי
دیکشنری فارسی به عبری