معنی دورانگه دورانگه(دَ / دَ وَ گَهْ) دوران گاه. جولانگاه. گردشگاه: ای باغ داد و بیضۀبغداد مرحبا دورانگه سپهر و سفرگاه انجمن. خاقانی لغت نامه دهخدا