- دودیه
- پیچک پاپیتال
معنی دودیه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کبود دندانی، سر شیر، پوسته پوست تنک
گشتی شبگرد
فرانسوی پرونده پرونده
جمع وادی، رودها، دره ها جمع وادی رودها رودخانه ها، دره ها فرجه های بین کوهها و پشته ها که مجرای سیل شود
وادی ها، سرزمین ها، فضاها، جایگاه ها، گشادگی های میان دو کوه، دره ها، رودخانه ها، جمع واژۀ وادی
پرونده، نوشته ها و سندهای راجع به یک موضوع که در یک پوشه جمع شده باشد
زن بیمار تباه شکم
جسم نرم و سیاهرنگ و چرب که از دود نفت میگیرند، از سوزاندن بعضی مواد صمغی و سقزی هم بدست میاید، و بمعنی دودمان
رنگ خاکستری تیره، به رنگ خاکستری تیره، معتاد به دخانیات یا مواد مخدر، ویژگی چیزی که آمیخته یا آلوده به دود شده یا به آن دود داده باشند مثلاً ماهی دودی
ودیه در فارسی همسر مرد زن روجه زن: معبر گفت که در همین حلال تو نهال جمال بشکفد و شجره ودیه تو بثمره ولادت مثمر گردد
دودمان، ماده ای سیاه و نرم که از دود مواد نفتی، حاصل شود
جسمی نرم و چرب و سیاه رنگ که از دود نفت می گیرند. از سوزاندن بعضی مواد صمغی و سقزی هم به دست می آید. در صنعت برای ساختن رنگ های نقاشی و مرکب چاپ به کار می رود، دودمان، نسل
Smoked, Smoky
копченый , дымный
geräuchert, rauchig
копчений , димний
wędzony, dymny
熏制的 , 烟雾弥漫的
defumado, esfumaçado
affumicato
ahumado
gerookt, rokerig
berasap
مدخّنٌ
धुँआधार , धुंआधार
מעושן
燻製の , 煙い
훈제된 , 연기가 나는
tütsülenmiş, tütsülü
ya moshi, yenye moshi