جدول جو
جدول جو

معنی دودستگی - جستجوی لغت در جدول جو

دودستگی
دو دسته بودن، کنایه از اختلاف رای و عقیده میان دو گروه
تصویری از دودستگی
تصویر دودستگی
فرهنگ فارسی عمید
دودستگی
(دُ دَ تَ / تِ)
حالت و چگونگی دودسته. دودرزی. دوتیرگی. انقسام به دو گروه. تعصب میان دو گروه. اختلاف عقیده بین دو گروه. اختلاف و دوعقیدگی بین دو گروه. اختلاف رأی. عدم اتفاق واتحاد. (از یادداشت مؤلف). رجوع به دوتیرگی شود
لغت نامه دهخدا
دودستگی
تفرقه
تصویری از دودستگی
تصویر دودستگی
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دوستی
تصویر دوستی
یاری، محبت، عشق
فرهنگ فارسی عمید
(دِ خَ تَ / تِ)
دل خستگی. حالت وچگونگی دلخسته. دلخسته بودن. رجوع به دلخسته شود
لغت نامه دهخدا
(دُ دَ)
جانورانی که دو دست دارند. (لغات فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
مدد و کمک و یاری و معاونت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دُ رُ تَ / تِ)
درست بودن: هکوع، بازشکسته شدن استخوان بعددرستگی. (از منتهی الارب) ، راستی. حقیقت، صحت. تندرستی. (ناظم الاطباء) : مرض، بیماری و پراکندگی مزاج بعد صحت و درستگی. (منتهی الارب) ، درست و آراسته بودن و آراستگی: هو أحسن مساد شعر منک، یعنی او نیکوتر است از تو در درستگی موی و بربافتگی آن. (منتهی الارب، ذیل مسد)
لغت نامه دهخدا
(دِ بَ تَ / تِ)
حالت و چگونگی دلبسته. محبت و رغبت و دوستی و مودت و عشق. (ناظم الاطباء). گرایش خاطر. میل نهان. علاقه. علقه. تعلق خاطر: از آنجا که فرط اعتنا و دلبستگی و وفوراهتمام و مرحمت پادشاه مشفق اقتضا کند. (جهانگشای جوینی). و با اینهمه از هر دو طرف دلبستگی بود. (گلستان سعدی). هرچه دیر نپاید دلبستگی را نشاید. (گلستان). غایت دلبستگی و اهتمام و حمایت او آن بود که... (ترجمه محاسن اصفهان آوی ص 95). اگر روندۀ راه را به آن اندک تعلقی و دلبستگی است میان او و میان مقصود آن سد عظیم و حجاب اکبر است. (انیس الطالبین ص 53).
ریشه نخل کهن سال از جوان افزونتر است
بیشتر دلبستگی باشد به دنیا پیر را.
صائب.
، علاقۀ معنوی. (غیاث) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، آزردگی، اضطراب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
هر مادۀ چسبنده و لزج، (ناظم الاطباء)، دوسگین، رجوع به دوس و دوسیدن شود
لغت نامه دهخدا
(دُ)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان بم. واقع در 9 هزارگزی باختر بم با 153 تن سکنه. آب آن از رودخانه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(زَ دَ / دِ)
حالت و کیفیت دودزده. دودزده شدن. (در غذا). دود گرفتن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(نِ تَ / تِ)
حالت و چگونگی دانسته. کیفیت دانسته. خبر. (منتهی الارب). علم و معرفت و دانش. (ناظم الاطباء). دانست. دانش و دانائی. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
آبادیی است که فعلاً از طرف باختر متصل به شهر چالوس و یکی از محلات آن محسوب می گردد. با 150 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ دَ دَ/ دِ)
خودستا. رجوع به خودستا شود
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا تَ / تِ)
حالت خواستن. علاقه مندی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
قسمی دستکش بی جای انگشتان. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دانستگی
تصویر دانستگی
دانش و دانائی، خبر، علم و معرفت دانش، کیفیت دانسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دو دستی
تصویر دو دستی
تیغی که درازی آن باندازه دو دست باشد، با دو دست بوسیله هر دو دست: (دو دستی شمشیر میزد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلبستگی
تصویر دلبستگی
محبت و رغبت و دوستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوستی
تصویر دوستی
مودت، رفاقت و یاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دو دستگی
تصویر دو دستگی
اختلاف رای و عقیده میان دو گروه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوستی
تصویر دوستی
رفاقت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دانستگی
تصویر دانستگی
شعور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دلبستگی
تصویر دلبستگی
علاقمندی، علاقه، تمایل، تعلق خاطر
فرهنگ واژه فارسی سره
ارتباط، اشتیاق، تعلق، تعلق خاطر، تمایل، شوق، عشق، علاقه، علقه، محبت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از دوستی
تصویر دوستی
Amicability, Friendliness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
دقّت، صحّت، درستی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از دوستی
تصویر دوستی
дружелюбие
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دوستی
تصویر دوستی
Freundlichkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دوستی
تصویر دوستی
доброзичливість , дружелюбність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دوستی
تصویر دوستی
przyjazność, życzliwość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دوستی
تصویر دوستی
友善
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دوستی
تصویر دوستی
amabilidade, simpatia
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دوستی
تصویر دوستی
amichevolezza, cordialità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی