جدول جو
جدول جو

معنی دوح - جستجوی لغت در جدول جو

دوح
(تَ فَصْ صُ)
کلان شدن شکم و فروهشته شدن آن، بزرگ گردیدن درخت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
دوح
(دَ)
جمع واژۀ دوحه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). رجوع به دوحه شود
لغت نامه دهخدا
دوح
خیمه مویین: ویان
تصویری از دوح
تصویر دوح
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دوحه
تصویر دوحه
درخت تناور، درخت بزرگ پرشاخ و بال و پرسایه، سایبان بزرگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدوح
تصویر بدوح
در باور قدما، فرشتۀ موکل بر نامه ها و مراسلات. سابقاً بالای نامه ها می نوشتند «یا بدوح»
فرهنگ فارسی عمید
(اِ م مِ)
نفخ آوردن و فروافتادن شکم از چاقی یا مرض. (از اقرب الموارد). انتفاخ و تدلی بطن. (المنجد)
لغت نامه دهخدا
(بُدْ دو)
نام ملک حافظ نامه ها. (یادداشت مؤلف). نام جن و بقولی فرشته ای که اعمال خارق العاده بدو نسبت دهند و در علوم مکنونه نام او را با حرف یا با اعداد نگارندو خواصی برای آن قایل اند از جمله برآنند که چون نام او را بر پشت نامه و پاکت نویسند زود به مقصد رسد. (فرهنگ فارسی معین ج 5). چهار شکل است که بطور رمز نشان دهنده نوعی طلسم است. و اعتقاداتی از این قبیل درباره آن رایج است: مسافری که این کلمه را همراه داشته باشد می تواند شب و روز بی خستگی سفر کند. زن آبستنی که نگران سقط جنین باشد اگر آن را همراه داشته باشد فرزندش را سلامت بدنیا می آورد. نامه ای که این کلمه بر آن درج شود به مقصد می رسد. این کلمه برای ایجاد عشق نیز بکار می رود. بدوح معرف اعداد زوجی است که عبارتند از 2468 یا 8642. (از دزی ج 1 ص 59). 2، 4، 6، 8 بترتیب با ’ب، د، و، ح’ از حروف جمل برابرند. صاحب آنندراج آرد: در فرهنگی نوشته که بدوح نام ولی کاملی است که از این جهان فانی درگذشته، مردم این نام رابخط زر بالای تیغ و خنجر و مانند آن تیمناء می نویسندو اکثر این نام را بجای تعویذ و عزیمت بکار برند
لغت نامه دهخدا
(دَحَ)
دوحه (در تداول فارسی). ج، دوح و دوحات. (ناظم الاطباء). درخت بزرگ. (منتهی الارب) (آنندراج) (از غیاث). درختی کلان با شاخ بسیار از هر سو کشیده. درخت بزرگ پر شاخه. (یادداشت مؤلف) :
بدار دنیا در باغ دین ز دوحۀ عدل
طراوت از گل بی خار کامکار تو باد.
سوزنی.
این سید شعله ای بود از نور نبوت و شعبه ای بود از دوحۀ رسالت و سروی در چمن سیادت. (ترجمه تاریخ یمینی)... دوحۀ معارف افسرده. (ترجمه تاریخ یمینی).
وصف او این تمام است که شعبه دوحۀ نبوی است و میوۀ شجرۀ مصطفوی. (تذکره الاولیاء عطار).
روضه ماء نهرها صلصال
دوحه سجع طیرها موزون.
سعدی (گلستان).
، تنه درخت. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) ، درختستان و بیشه. (منتهی الارب) ، باغچه. (ناظم الاطباء) ، نارون و آن درختی است. (دهار). رجوع به نارون شود
لغت نامه دهخدا
(مُ دَوْ وِ)
پراکنده نمایندۀ شتران و مال. (آنندراج). مسرف. متلف. مبذر. (ناظم الاطباء) : دوح ماله، فرقه. (اقرب الموارد) (متن اللغه). نعت فاعلی است از تدویح. رجوع به تدویح شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
بریدن و دریدن. (از منتهی الارب) : بدح الحبل، برید آن ریسمان را. (ناظم الاطباء) ، تختۀ میان سوراخ مدوری که بر سر دیرک خیمه گذارند. (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء). بادریسۀ خیمه. (انجمن آرا). و رجوع به بادریسه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از دوحورلقا
تصویر دوحورلقا
دو فرشته رخ دوپریر و گواژ خردو جان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدوح
تصویر قدوح
مگس، چاه لب پر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدوح
تصویر بدوح
بریدن ودریدن، شکافتن یا به معنی فضا یا سرزمین وسیع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوحه
تصویر دوحه
درخت بزرگ پر شاخ و بال و پر سایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوحه
تصویر دوحه
((دَ حِ))
درخت بزرگ و پرشاخه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوحزبی گرایی
تصویر دوحزبی گرایی
Bipartisanship
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دوحزبی گرایی
تصویر دوحزبی گرایی
bipartisme
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دوحزبی گرایی
تصویر دوحزبی گرایی
bipartisanisme
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دوحزبی گرایی
تصویر دوحزبی گرایی
ระบบสองพรรค
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از دوحزبی گرایی
تصویر دوحزبی گرایی
mfumo wa vyama viwili
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از دوحزبی گرایی
تصویر دوحزبی گرایی
iki partili yapı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از دوحزبی گرایی
تصویر دوحزبی گرایی
양당제
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از دوحزبی گرایی
تصویر دوحزبی گرایی
二党性
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از دوحزبی گرایی
تصویر دوحزبی گرایی
דו-מפלגתיות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از دوحزبی گرایی
تصویر دوحزبی گرایی
द्विदलीयता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دوحزبی گرایی
تصویر دوحزبی گرایی
Zweiparteiensystem
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دوحزبی گرایی
تصویر دوحزبی گرایی
twee-partijensysteem
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دوحزبی گرایی
تصویر دوحزبی گرایی
bipartidismo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دوحزبی گرایی
تصویر دوحزبی گرایی
bipartitismo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دوحزبی گرایی
تصویر دوحزبی گرایی
bipartidarismo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دوحزبی گرایی
تصویر دوحزبی گرایی
两党合作
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دوحزبی گرایی
تصویر دوحزبی گرایی
dwupartyjność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دوحزبی گرایی
تصویر دوحزبی گرایی
двопартійність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دوحزبی گرایی
تصویر دوحزبی گرایی
двухпартийность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دوحزبی گرایی
تصویر دوحزبی گرایی
দ্বিদলীয়তা
دیکشنری فارسی به بنگالی