جدول جو
جدول جو

معنی دوب - جستجوی لغت در جدول جو

دوب
(تَ فَصْ صُ)
کوشش نمودن و رنج دیدن در کار. (منتهی الارب) (آنندراج). پیوسته کاری کردن به جد و رنجیدن. (تاج المصادر بیهقی). داب. (ناظم الاطباء). رجوع به داب شود
لغت نامه دهخدا
دوب
کوشش، رنجبری
تصویری از دوب
تصویر دوب
فرهنگ لغت هوشیار
دوب
ابله، نادان، خرفت
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دوبله
تصویر دوبله
دوبله (Double) به معنای قرار دادن صدای جدید بر روی فیلم یا ویدئو به زبان دیگری به جای صدای اصلی آن است. این فرایند شامل جایگزینی دیالوگ های بازیگران با صدای جدید به زبان مقصد می شود. دوبله یکی از روش های پرکاربرد برای ترجمه و محلی سازی محتواهای ویدئویی، به ویژه فیلم ها، سریال ها و انیمیشن ها است.
مراحل دوبله
1. انتخاب بازیگران صدا : انتخاب افرادی که صدای شخصیت های مختلف فیلم یا ویدئو را بازگو خواهند کرد.
2. ترجمه فیلمنامه : ترجمه دقیق دیالوگ های فیلم به زبان مقصد.
3. ضبط صدا : بازیگران صدا دیالوگ ها را در استودیو ضبط می کنند، معمولاً با تماشای صحنه های مربوطه تا هماهنگی بیشتری با حرکات لب شخصیت ها داشته باشند.
4. میکس و ویرایش : صداهای ضبط شده با فیلم اصلی ترکیب می شوند و میکس و ویرایش صدا انجام می شود تا همه چیز با هم هماهنگ شود.
کاربردهای دوبله
- فیلم ها و سریال ها : دوبله برای محلی سازی فیلم ها و سریال های خارجی استفاده می شود تا مخاطبان بیشتری بتوانند از آن ها لذت ببرند.
- انیمیشن ها : انیمیشن ها اغلب به زبان های مختلف دوبله می شوند تا کودکان در سراسر جهان بتوانند آن ها را تماشا کنند.
- تبلیغات : دوبله تبلیغات نیز برای جذب مخاطبان در بازارهای مختلف انجام می شود.
- مستندها : دوبله مستندها برای انتقال اطلاعات به زبان های مختلف و گسترش دسترسی به محتوای آموزشی انجام می شود.
مزایای دوبله
- افزایش دسترسی : دوبله به مخاطبان بیشتری اجازه می دهد تا محتوای ویدئویی را درک کنند و از آن لذت ببرند.
- جلوگیری از نیاز به زیرنویس : مخاطبانی که نمی خواهند زیرنویس ها را بخوانند می توانند از دوبله استفاده کنند.
- محلی سازی بهتر : دوبله امکان افزودن جنبه های فرهنگی محلی را فراهم می کند و محتوا را بیشتر به مخاطبان مقصد نزدیک می کند.
دوبله اصطلاحی است که دردوزمینه به کار می رود: 1- برگردان زبان اصلی و گفتاری فیلمها به زبان کشور نمایش دهند فیلم (درایران، فارسی) 2- ضبط گفتگو ها و جلوه های صوتی دراستودیو یا صدا گذاری
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از دوبلاژ
تصویر دوبلاژ
برگرداندن مکالمۀ فیلم از زبانی به زبان دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوبه هم زنی
تصویر دوبه هم زنی
نفاق افکندن و به هم زدن دوستی و رابطۀ دو تن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوبه دو
تصویر دوبه دو
دوتادوتا، دوتایی، دوتن با هم بدون شخص دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوبل
تصویر دوبل
دو برابر، مضاعف، بخش دو لایۀ لباس که در هنگام دوختن، روی خودش تازده و دوخته شده باشد،
در ورزش ویژگی بازی تنیس، پینگ پونگ یا بدمینتون که در آن ها هر تیم به جای یک بازیکن، دو بازیکن را وارد زمین می کند و بازی چهار نفره اجرا می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوبین
تصویر دوبین
کسی که یک چیز را دو تا ببیند، لوچ، کسی که چشمش پیچیده باشد، کژبین، چپ چشم، چشم گشته، کج چشم، کج بین، گاج، گاژ، کاج، کاچ، کوچ، کلیک، کلاژ، کلاژه، کلاج، احول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوبینی
تصویر دوبینی
یکی را دوتا دیدن، لوچ بودن، لوچی، حالت چشم که یک چیز را دوتا ببیند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوبل
تصویر دوبل
بی وفا و بی حقیقت، برای مثال تن دوبل و بی وفاست ای خواجه / چندین مطلب مراد از این دوبل (ناصرخسرو۱ - ۳۱۸)
فرهنگ فارسی عمید
(خَ)
سخت برنده. منه: سیف خدوب
لغت نامه دهخدا
(دَبَ)
خر ختایی. (یادداشت مؤلف). خربچه یا خر ختایی خرداندام. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خردخر. (مهذب الاسماء) ، بچه خوک. خوک بچه. ج، دوابل. (یادداشت مؤلف). خوک یا خوک نر یاخوک بچه. (از آنندراج) (منتهی الارب). بچه خوک. (مهذب الاسماء) ، گرگ سیاهی آمیخته به سپیدی. (از آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، روباه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
بی وفا و بی حقیقت را گویند. (برهان) (از آنندراج) (ازفرهنگ جهانگیری). خائن. (ناظم الاطباء) :
تن دوبل و بیوفاست ای خواجه
چندین مطلب مراد از این دوبل.
ناصرخسرو (از آنندراج).
رجوع به دوربل شود
لغت نامه دهخدا
دوبرابر، مضاعف، دوچندان
لغت نامه دهخدا
تصویری از دوباله
تصویر دوباله
دارای دو بال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوبدو
تصویر دوبدو
من و او تنها
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی دولایی، دو تایی، دو زبانی دگر زبانی بر گرداندن مکالمه فیلم از زبانی به زبان دیگر. برگردان مکالمه فیلم از زبانی به زبان دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوبرجی
تصویر دوبرجی
دوبامه کبوتری که بر یک بام آرام نگیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوباره
تصویر دوباره
باز، ایضاً، دگربار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوبرهم زن
تصویر دوبرهم زن
کسی که به سعایت و غمازی میان دو کس نزاع اندازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوبعد
تصویر دوبعد
دو دورا دراز و پهنا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوبل آمپلو
تصویر دوبل آمپلو
فرانسوی دوباره کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوبلور
تصویر دوبلور
فرانسوی دگر گر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوبله
تصویر دوبله
دو برابر، مکرر
فرهنگ لغت هوشیار
دگر زبان کردن برگرداندن مکالمه فیلم از زبانی بزبان دیگر بطوری که صداها منطبق با حرکت لبهای هنر پیشگان اصلی باشد
فرهنگ لغت هوشیار
چار بندی گونه ای از سرواد، یکی از گوشه های چهار گاه، یکی از گوشه های سه گاه، یکی از گوشه های شور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوبین
تصویر دوبین
دو بیننده، کژ چشم، چپ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادوب
تصویر ادوب
جمع داب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوبل
تصویر دوبل
دو چندان، دو برابر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوبیتی خواندن
تصویر دوبیتی خواندن
سرود خواندن چار بند خوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوبل
تصویر دوبل
((دَ یا دُ بَ))
خوک نر، خر کوچک اندام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوبل
تصویر دوبل
دو برابر، مضاعف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوبل
تصویر دوبل
((دُ بَ))
بی وفا
فرهنگ فارسی معین
آش دوغ
فرهنگ گویش مازندرانی