- دهوس
- شیر درنده
معنی دهوس - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع درس
دورنگ دغا باز
چاه انباشتن، فرو رفتن میخ، تاختن پس دشمن تاختدنبال
نرمخوی مرد
جمع دهم، شماره های بسیار انبوهی ها
شکننده، آس کننده
جمع دهر، زمانه ها روزگار زمانه، عهد عصر زمان دوره، (تصوف) اسما الحسنی، زمان نامتناهی است از لا و ابدا، مقدار هستی و مدت و امتداد پایندگی ذوات بی ملاحظه امور متغیره حادثه چنانکه در زمان ملحوظ است جمع دهور. یا دهر اسفل وعا و طباع کلیه را از حیث انتساب آنها بمبادی عالیه دهر اسفل گویند (دررالفوائد 148)، یا دهر ایسر وعا مثل معلقه (ایضا) یا دهر ایمن. وعا عقول طولیه مترتبه و عرضیه متکائفه (ایضا)، یا دهر کاسه گردان روزگار جهان پایین عالم سفلی
سختی و بلا و سبکی
بسیار خوار
شکمباره پر خور، گول
عمود، لخت، گرز آهنی
صاحب هوس، به هوس افتاده، دیوانه
دهرها، زمانه ها، عصرها، جمع واژۀ دهر
گرزی آهنین که در جنگ ها به کار می رفته، کوپال، گرزه، دبوس، لخت، چماق، سرپاش، سرکوبه، عمود، مقمعهبرای مثال ز باد دبوس تو کوه بلند / شود خاک نعل سرافشان سمند (فردوسی - ۱/۲۳۱) ، چوب دستی ستبری که سر آن کلفت و گره دار باشد
دیوانه، ابله، خل، مشتاق
شیر بیشه
یک صد متر مربع (گویش گیلکی)
نام قبیله و پدر قبیله ای از عرب
نو رسته
خواهش نفس، مرادف هوا، نوعی جنون، دیوانگی، سبکی عقل
هوس کردن: ( به چیزی میل پیدا کردن، آرزومند چیزی شدن
هوس کردن: ( به چیزی میل پیدا کردن، آرزومند چیزی شدن
نوعی از جنون، هلاک، خواهش و آرزوی نفس، خواهش موقت و ناپایدار
capricho
capricho
kaprys
каприз
примха