جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با دهور

دهور

دهور
جمع دهر، زمانه ها روزگار زمانه، عهد عصر زمان دوره، (تصوف) اسما الحسنی، زمان نامتناهی است از لا و ابدا، مقدار هستی و مدت و امتداد پایندگی ذوات بی ملاحظه امور متغیره حادثه چنانکه در زمان ملحوظ است جمع دهور. یا دهر اسفل وعا و طباع کلیه را از حیث انتساب آنها بمبادی عالیه دهر اسفل گویند (دررالفوائد 148)، یا دهر ایسر وعا مثل معلقه (ایضا) یا دهر ایمن. وعا عقول طولیه مترتبه و عرضیه متکائفه (ایضا)، یا دهر کاسه گردان روزگار جهان پایین عالم سفلی
فرهنگ لغت هوشیار

دهور

دهور
جَمعِ واژۀ دهر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن ص 49). جَمعِ واژۀ دهر که زمانه است. (غیاث) (آنندراج) :
بر کهن کردن همه نوها
ای برادر موکل است دهور.
ناصرخسرو.
در ایام ماضی و سوالف دهور صیادی سگی معلم داشت. (سندبادنامه ص 200). رجوع به دهر شود
لغت نامه دهخدا

درور

درور
بازار گرمی، نرم شدن، خویرانی (خوی عرق)، خازروانی (خاز خمیر)
درور
فرهنگ لغت هوشیار