- دهلیه
- گل رخشان داهلیا
معنی دهلیه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چربی روغنی
راه تنگ و دراز
مکانی که در میان دروازه و خانه باشد
ستردن موی
پرهامیان گروهی که جهان و پرهام را دیرین (قدیم) می دانند
سزاواری شایستگی در خوری
دهلیزه، دالیز، دالیج، راهرو تنگ و دراز، دالان، در علم زیست شناسی هر یک از دو حفرۀ فوقانی قلب که خون را به بطن ها می فرستد
دهلیز، برای مثال در این دهلیزۀ تنگ آفریده / وجودی دارم از سنگ آفریده (نظامی۲ - ۲۲۴)
سرگشته زن
پل چوبی یا پلی که با سنگ سازند
گون، گیاهی خاردار با ساقه های ستبر و شاخه های بلند و انبوه و گل های سرخ، بنفش، سفید یا زرد کم رنگ که از آن کتیرا می گیرند
پل، سازه ای بر روی رودخانه یا دره یا خیابان و امثال آن برای عبور از روی آنها، خدک، بل، پول، قنطره، جسر
پل، سازه ای بر روی رودخانه یا دره یا خیابان و امثال آن برای عبور از روی آنها، خدک، بل، پول، قنطره، جسر