- دهر
- روزگار دراز، زمانی که نهایت نداشته باشد
معنی دهر - جستجوی لغت در جدول جو
- دهر ((دَ))
- روزگار، زمانه، عهد، دوره
- دهر
- روزگار بی پایان که اول و آخر ندارد، زمان دراز، عصر و زمان، زمانه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسیکه منکر وجود خدا باشد
سنسکریت اردو داس تیغ کج نوعی حربه دسته دار که دسته اش آهنین و سرش مانند داس است، داس، شمشیر کوچک دودمه که سر آن مانند سر سنان باریک و تیز باشد، یا دهره دهر هلال ماه. یا دهره صبح روشنی صبح
سختی و بلا و سبکی
کسی که منکر وجود خداست و معتقد است دنیا ازلی و ابدی است، صانعی ندارد و پس از زندگی در این دنیا، حشر و معاد نخواهد بود
نوعی حربۀ دسته دار شبیه ساطور، برای مثال دهر قصاب ناجوانمرد است / دهره اش بهرۀ رقاب و صدور (حسین وفایی- مجمع الفرس - دهره) ، داس، شمشیر، شمشیر دودم، برای مثال پیکر هر طلسم از آهن و سنگ / هر یکی دهره ای گرفته به چنگ (نظامی۴ - ۶۵۹)
((دَ رَ یا رِ))
فرهنگ فارسی معین
نوعی حربه دسته دار که دسته اش آهنین و سرش مانند داس است، داس، شمشیر کوچک دو دمه که سر آن مانند سر سنان باریک و تیز می باشد
جمع دهر، زمانه ها روزگاران
پرهامیان گروهی که جهان و پرهام را دیرین (قدیم) می دانند
شکایت از دنیا و نکوهش بخت، بدگوئی و شکایت از دنیا
همواره همیشه همواره: (ابدالابدین و دهر الداهرین پای بند آرزو باشد)
سازی که ده زه داشته باشد. می گویند باربد این ساز را می نواخته
پرخاش، خشم
بعید
عطا، ابتار
آغاج
کوچه و بازار
راه میان دو کوه، زمین دراز و کشیده میان دو رشته کوه
جمع در، مرواریدها، مهایک ها بلورها جمع در درها مرواریدها. یا درر دراری مرواریدهای درخشان
میوه یا شیرینی یا چیز دیگر که بعد از غذا بیاورند
بی سود مرد روی سینه و شکم دراز کشیدن
مرغزار پر گیاه
گندیدگی، بد بویی، سختی، پتیار (بلا)
مخفف دیگر
مدتی بسیار پس از وقت موعود، مدت متمادی
نیمروز
نصیب، قسمت، بهره، حظ
آهار