جدول جو
جدول جو

معنی دهاتی - جستجوی لغت در جدول جو

دهاتی
(دِ)
مرکّب از: ده، قریه و ’ات’ مأخوذ از تازی نشانۀ جمع و یای نسبت، مانند ایلاتی در تداول عامه، اهل روستا. اهل ده. ساکن ده. مقابل شهری. (یادداشت مؤلف). روستایی. مقابل شهری. (ناظم الاطباء). رجوع به ده شود، مردم ساده لوح و بی اطلاع. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دهات
تصویر دهات
داهی ها، زیرک ها، هوشیارها، باهوش ها، داناها، تیزفهم ها، جمع واژۀ داهی
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
دوات دار. (مهذب الاسماء) (دهار). دویدار. صاحب الدوات. دوات دار. دویت دار. (یادداشت مؤلف) : سوری... گوید: ای دواتی خریطه ای کاغذ حاضر کن دواتی فرمان را به انقیاد و امتثال مقابل گردانید سوری آن قبالۀ بیست هزار درم پاره کرد. (تاریخ بیهق). رجوع به دوات دار شود
لغت نامه دهخدا
نام هندی فیل است، (فهرست مخزن الادویه) (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
دهاه. ج داهی و داهیه. زیرکان و هوشمندان. (از یادداشت مؤلف). مردمان زیرک و کاردان و تیزفهم. (ناظم الاطباء). به معنی زیرکان و این جمع داهی است. (از غیاث) (آنندراج) : یکی از ابنای دهر و دهات عصر با خودعهدی کرد که گرد عالم بگردد. (سندبادنامه ص 265). از کفات ایام و دهات روزگار کس در گرد او نرسد. (ترجمه تاریخ یمینی). جمعی از کفات اصحاب و دهات احباب او را ارشاد کردند که بر عقب اسیران نباید رفت. (ترجمه تاریخ یمینی). دهات اربعۀ عرب: معاویه. زیاد. عمرو بن عاص و مغیره بن شعبه. و رجوع به داهی و دها شود
لغت نامه دهخدا
(دِ)
جمعی است در تداول عامه ده را به همان گونه که باغات جمع است باغ را. (یادداشت مؤلف). ده و دهها و قریه هاو روستاها. (ناظم الاطباء). دهها با حومه و حوالی
لغت نامه دهخدا
تصویری از دهات
تصویر دهات
ده و دهها و قریه ها و روستاها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهات
تصویر دهات
((دُ))
جمع داهی، زیرکان، هوشمندان
فرهنگ فارسی معین
آبادی، ده، رستاق، روستا، قریه، قصبه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از دهانی
تصویر دهانی
شفويٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از دهانی
تصویر دهانی
Oral
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دهانی
تصویر دهانی
oral
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دهانی
تصویر دهانی
oral
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
فلزّی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از دهانی
تصویر دهانی
оральный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دهانی
تصویر دهانی
oral
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دهانی
تصویر دهانی
оральний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دهانی
تصویر دهانی
oralny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دهانی
تصویر دهانی
口腔的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دهانی
تصویر دهانی
oral
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دهانی
تصویر دهانی
orale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دهانی
تصویر دهانی
মুখমণ্ডল
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از دهانی
تصویر دهانی
زبانی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از دهانی
تصویر دهانی
ทางปาก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از دهانی
تصویر دهانی
kinywa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از دهانی
تصویر دهانی
口頭の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از دهانی
تصویر دهانی
אוראלי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از دهانی
تصویر دهانی
मौखिक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دهانی
تصویر دهانی
oral
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دهانی
تصویر دهانی
oraal
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دهانی
تصویر دهانی
구강의
دیکشنری فارسی به کره ای