پرستندۀ دنیا. مال دوست. (ناظم الاطباء). دوستدار دنیا. (شرفنامۀ منیری). دنیادار. (از آنندراج) : نباشیم ازین گونه دنیاپرست که آریم خوانی به خونی به دست. نظامی. چو بینند کاری به دستت در است حریصت شمارند و دنیاپرست. سعدی. خورنده که خیرش برآید ز دست به از صائم الدهر دنیاپرست. سعدی. زر اندر کف مرد دنیاپرست هنوز ای برادر به سنگ اندر است. سعدی (بوستان). ندانست قارون دنیاپرست که گنج سلامت به کنج اندر است. سعدی (بوستان). به من ده که در کیش رندان مست چه آتش پرست و چه دنیاپرست... حافظ. به از خبث دنیاپرستان ندارم به یاران آن سرزمین ارمغانی. واله هروی (از آنندراج)
پرستندۀ دنیا. مال دوست. (ناظم الاطباء). دوستدار دنیا. (شرفنامۀ منیری). دنیادار. (از آنندراج) : نباشیم ازین گونه دنیاپرست که آریم خوانی به خونی به دست. نظامی. چو بینند کاری به دستت در است حریصت شمارند و دنیاپرست. سعدی. خورنده که خیرش برآید ز دست به از صائم الدهر دنیاپرست. سعدی. زر اندر کف مرد دنیاپرست هنوز ای برادر به سنگ اندر است. سعدی (بوستان). ندانست قارون دنیاپرست که گنج سلامت به کنج اندر است. سعدی (بوستان). به من ده که در کیش رندان مست چه آتش پرست و چه دنیاپرست... حافظ. به از خبث دنیاپرستان ندارم به یاران آن سرزمین ارمغانی. واله هروی (از آنندراج)
دیندار. با دین. متدین. مؤمن: که ما راست گشتیم و هم دین پرست کنون زند زردشت زی ما فرست. دقیقی. چنین گفت کز دین پرستان ما هم از پاکدل زیردستان ما. فردوسی. مقصود اگر مستیست هست از جود شاه دین پرست آنک پی جان بخش و دست ز عقل والا داشته. خاقانی. قدر گیتی بهار بفزاید پیش دارای دین پرست آخر. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 486). رفتند کیان و دین پرستان مانده ست جهان بزیردستان. نظامی
دیندار. با دین. متدین. مؤمن: که ما راست گشتیم و هم دین پرست کنون زند زردشت زی ما فرست. دقیقی. چنین گفت کز دین پرستان ما هم از پاکدل زیردستان ما. فردوسی. مقصود اگر مستیست هست از جود شاه دین پرست آنک پی جان بخش و دست ز عقل والا داشته. خاقانی. قدر گیتی بهار بفزاید پیش دارای دین پرست آخر. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 486). رفتند کیان و دین پرستان مانده ست جهان بزیردستان. نظامی