جدول جو
جدول جو

معنی دنیان - جستجوی لغت در جدول جو

دنیان
(دَنْ)
دهی است از دهستان کردیان بخش کردیان شهرستان جهرم با 275 تن سکنه. آب آن از چشمه و قنات و راه آن اتومبیلرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دندان
تصویر دندان
هر یک از استخوان های ریز که به ترتیب در میان دهان انسان و حیوان در دو فک بالا و پایین قرار گرفته و با آن ها غذا جویده می شود. تعداد دندان ها در انسان در کودکی بیست عدد است که آن ها را دندان شیری می گویند و از هفت سالگی به تدریج می ریزد و در جای آن ها ۳۲ دندان دیگر درمی آید که عبارت است از دندان های پیش، دندان های نیش، دندان های آسیا، دندان های عقل
دندان آسیا: در علم زیست شناسی دندان های عقب دهان که دارای تاج پهن و ناهموار است. نوع کوچک آن دارای یک ریشه است و بزرگ آن دو یا سه ریشه دارد و تعداد آن ها در هر فک ده عدد است، نوع بزرگ آن را دندان کرسی هم می گویند، طواحن
دندان پیش: در علم زیست شناسی دندان های تیز جلو دهان که دو در بالا و دو در پایین قرار دارند، ثنایا
دندان تیز کردن: کنایه از طمع کردن، قصد ربودن چیزی کردن
دندان داشتن: کنایه از کینه و دشمنی داشتن نسبت به کسی
دندان زدن: دندان فرو بردن به چیزی
دندان عقل: در علم زیست شناسی آخرین دندان های آسیا که تعداد آن ها چهار عدد است دو در بالا و دو در پایین و در انتهای ردیف دندان های آسیا می روید
دندان نمودن: ترسانیدن مثل دهان باز کردن و دندان نشان دادن جانور درنده در هنگام حمله، کنایه از اظهار قدرت کردن
دندان نیش: در علم زیست شناسی چهار دندان نوک تیز که دو در بالا و دو در پایین در کنار دندان های پیش جا دارد، انیاب
به دندان بودن: کنایه از مناسب بودن، درخور بودن، باب دندان بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دنیدن
تصویر دنیدن
خرامیدن، با نشاط وشادمانی راه رفتن، با شوروشعف حرکت کردن، برای مثال همه ساله به دلبر دل همی ده / همه ماهه به گرد دن همی«دن» (منوچهری - ۸۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بنیان
تصویر بنیان
بنیاد، شالوده، پی، بنا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زنیان
تصویر زنیان
گیاهی خودرو با گلهای سفید و دانه هایی زرد رنگ و خوش بو با طعم کمی تند و تلخ که گاهی روی نان می ریخته اند و برای تهیه اسانس کاربرد دارد، زینان، زینیان، نینیا، ساسم، جوانی، نغن، نغنخوٰاد، نغنخوٰالان، نانخوٰاه، نان خوٰاه
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
جسمانیات. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). مادی و مادیات. (ناظم الاطباء) ، اولادی که از یک پدر و یک مادر باشند. (انجمن آرا) (آنندراج). رجوع به مادۀ قبل و تن شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان دالائی بخش خمین شهرستان محلات واقع درهفت هزارگزی باختر خمین دارای 326 تن سکنه، آب آن ازقنات است، محصولش غلات و بنشن و چغندرقند و انگور و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(ثُ)
آنکه دومین کس باشد در مهتری و فضیلت. مهتر دوم در مهتری، مرد بی عقل و بی رای و رای تباه. ج، ثنیه
لغت نامه دهخدا
(ثِ)
نام موضعی که در آنجا غمّان و تغلب و ذبیان و غیرهم بر بنی عذره تاخت آوردند و ظفر نصیب بنی عذره گردید، نام موضعی است که در آنجا غمّان و تغلب و ذبیان و غیر هم بر بنی زهره ظفر یافتند
لغت نامه دهخدا
(ثِ)
جمع واژۀ ثنی. شتران نر در سال ششم درآمده. ثناء
لغت نامه دهخدا
(بَ)
دهی از دهستان آویزبخش اهرم است که در شهرستان بوشهر واقع شده است و 452 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
از ’ب ن ن’، کار. (منتهی الارب). کار و کسب. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(بُ)
نام حوض نعمان است. و آن برکه ای بوده آب آن در نهایت شوری و تلخی و به برکت قدوم سرور کاینات آب آن شیرین شد. (برهان) (ناظم الاطباء) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
از ’ب ن ی’، بنیاد. بن لاد. (فرهنگ فارسی معین). بنیاد و بنلاد. (ناظم الاطباء) :
و آن سخن خود نه چیز و حرفش چیز
چیزها را حروف او بنیان.
ناصرخسرو.
گرچه نیکو و بلند است و قوی خانه
پست یاپیش که بر برف بود بنیان.
ناصرخسرو.
قوی چار بنیان ارکانش چندان
که دور فلک هفت بنیان نماید.
خاقانی.
این کعبه را که سد سکندر حریم اوست
خضر خلیل مرتبه بنیان تازه کرد.
خاقانی.
، کسی را بر دهانۀ توپ بستن و توپ را آتش کردن، چنانکه محکوم پاره پاره شود. و رجوع به توپ شود
لغت نامه دهخدا
(اَ نَ)
تثنیه گونه ای از ادنی بمعنی اقرب. (معجم البلدان) ، نیک ریختن: ادهاق ماء، ریختن آب را. (منتهی الارب) ، شتابانیدن، برانگیختن کسی را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دهی از دهستان مرکزی بخش صومعه سرای شهرستان فومن است که 988 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(مَ دَ)
در اصطلاح علمای تجوید، منظور از مدنیان نانعبن عبدالرحمن و ابوجعفر است. (از ریحانه الادب ج 5 ص 276). رجوع به قراء و قراء سبعه و قراء عشره شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تنیان
تصویر تنیان
جسمانیات، مادی و مادیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنیان
تصویر زنیان
تخمی است که آنرا بر روی نان پاشند نانخواه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دریان
تصویر دریان
دانستن دانستن به ترفند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذنیان
تصویر ذنیان
پای شیر از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
بنیاد بنلاد، دیوار بست، بنا. بنیاد شالوده بنلاد، دیوار بست، ایوان، جایباش ساختمان
فرهنگ لغت هوشیار
هر یک از ساختمانهای سخت استخوانی که در دو فک بالا و پائین مهره داران، یا در سایر استخوانهای جدار دهان یا حلق جایگزین اند و برای جویدن غذا بکار می رود و نیز بعنوان سلاخ تعرضی و دفاعی بکار می رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دنخان
تصویر دنخان
گرانبار رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دنیدن
تصویر دنیدن
دویدن بنشاط و خوشحالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غنیان
تصویر غنیان
بی نیاز از شوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قنیان
تصویر قنیان
شرمباوری، پردگی خانه نشین کردن دختررا، وزیدن، خوشنود گرداندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عنیان
تصویر عنیان
برنام، سر نامه ور نامه، نشانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنیان
تصویر زنیان
((زِ))
ژنیان. زینان. زینیان، تخمی است که آن را بر روی خمیر نان پاشند، نانخواه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دندان
تصویر دندان
((دَ))
بخش سخت و محکم در دهان جانوران که عمل جویدن را انجام می دهد
دندان گیر کردن: کنایه از عاشق یا خواهان شدن
دندان تیز کردن: کنایه از آماده یا خواستار به دست آوردن چیزی شدن
دندان رو جگر گذاشتن: کنایه از صبر و شکیبایی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دنیدن
تصویر دنیدن
((دَ دَ))
خرامیدن، بانشاط راه رفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بنیان
تصویر بنیان
((بُ))
شالوده، بنیاد، بنا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بنیان
تصویر بنیان
بنیاد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بنیان
تصویر بنیان
مبنا، اصل
فرهنگ واژه فارسی سره
دقّت، توجّه
دیکشنری اردو به فارسی