جدول جو
جدول جو

معنی دنکسه - جستجوی لغت در جدول جو

دنکسه
(تَ سِ ءَ)
پنهان گردیدن در خانه خود و بیرون نیامدن برای حاجت قوم، و آن عیب است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ کَ سَ)
نوعی از بازی است مر مجوس را و به فارسی آن را دست بند گویند، و آن چنان باشد که با هم دست گرفته رقص کنند. (منتهی الارب). بازیی است مجوسیان را. (از اقرب الموارد). مرحوم دهخدا در یادداشتی حدس زده اند که شاید از فارسی ده کسه باشد، چنانکه فنجه از پنجه یا پنج
لغت نامه دهخدا
(تَغْ)
دست بند بازیدن. (از منتهی الارب). بازی دعکسهکردن. (از اقرب الموارد). رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(دَ کَ سَ)
لمعه دوکسه، پاره ای از گیاه پژمریده و یا گیاه ترپیچیده. (ناظم الاطباء) (از آنندراج). به معنی لمعه دوکس است. (منتهی الارب). و رجوع به دوکس شود
لغت نامه دهخدا
(تَ رِ یَ)
ریمناک گردیدن و چرک شدن جامه. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، معیوب و زشت گردیدن عرض و خلق. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دَ کَ لَ)
مرغ دریایی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَ سَ / سِ)
مغموم و مهموم و دلتنگ، بدبخت، طفیلی و مفتخوار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
تباهی افکندن میان قوم، پست نمودن سر از فروتنی و خواری، خوابیده چشم دیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دِ کَ / کِ)
کلاهی که بر سر خانمهای سلسلۀ قاجاریه می گذاشتنداسمش دنکه بود و نام این گلین ها (عروس ها) دنکه گلین (عروس تاجدار) . (از تاریخ عضدی). ظاهراً کلمه صورت دیگر دنگه ترکی باشد به معنی برجسته و بلند
لغت نامه دهخدا
(دَ کَ)
ناکس وبی غیرت و بی قدر و حقیر و فرومایه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دناسه
تصویر دناسه
چرکینی، آکناکی، زشت گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
در منبت کاری شده، کنده شده
فرهنگ گویش مازندرانی