جدول جو
جدول جو

معنی دندانقان - جستجوی لغت در جدول جو

دندانقان
(دَ دا نَ)
شهری است به نواحی مرو. (منتهی الارب). شهرکیست (به خراسان) اندر حصاری، مقدار پانصد گام درازی اوست اندر میان بیابان و بیرون از وی منزلگاه کاروان است. (حدود العالم). شهرکیست در نواحی مرو شاهجان میان سرخس و مرو و فعلاً خراب است و جز یک رباط و یک مناره از آن باقی نمانده است. (از معجم البلدان). شهری به ناحیۀ مرو شاهجان بوده است به فاصله ده فرسنگی جنوب غربی آن بر جادۀ بین مرو و سرخس کوچک ولی مستحکم، و آنجا بین سلطان مسعودغزنوی با سلاجقه جنگی روی داد و مسعود مغلوب و منهزم شد (8 رمضان 431 هجری قمری). بیهقی که خود این واقعه را به چشم دیده شرح آنرا در تاریخ مسعودی آورده است.طوایف غز آن را در 553 هجری قمری تاراج کردند، یاقوت (قرن 7 هجری قمری). ویرانه های آن را دیده است. (از دایرهالمعارف فارسی) : چون به دندانقان هزیمت افتاد و ما را این حال پیش آمد خبر یافتم که حال این محمدآباد چنان شد که جفت واری زمین به یک من گندم می فروختند و کس نمی خرید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 622)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زندانبان
تصویر زندانبان
نگهبان زندان، مامور نگهبانی و نگه داری از زندانیان
فرهنگ فارسی عمید
(کَ دَ)
خاییدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَ خا نَ / نِ)
لحی. دو استخوان زیر و زبر دهان که دندانها برآن روید. آرواره. (یادداشت مؤلف) : و تن او (قسمی مار) کوچکتر است لکن دندانخانه بزرگ است و دندانخانه را به تازی اللحی گویند و او را بدین سبب لحیانی گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). شکستگی دندانخانه که به تازی اللحی گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
دهی جزء دهستان مرزقان چای است که در بخش نوبران شهرستان ساوه واقع است. و 148 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(هَِ ری ی)
دندانقانی محدث متوفی در 429 هجری قمری است. (تاج العروس). سمعانی آرد: اسماعیل بن محمد بن احمد دندانقانی مکنی به ابوالقاسم فرزند محمد بن احمد زاهری دندانقانی و از ثقات راویان حدیث است وی بیشتر در قریه و گاهی نیز در شهر درس حدیث میگفت. حدیث را نزد پدرش و نیز نزد ابوابراهیم اسماعیل بن بیان محبوبی، ابواحمد عبدالرحمن بن احمد شیرنجشیری و ابوبکر عبدالله بن احمد قفال و ابومنصور احمد بن فضل بروجردی و ابوبکر محمد بن حسین عنونه الانباری و ابومسلم غالب بن علی زاهری فراگرفت و جمعی از قدما مانند جدمن ابوالمظفر سمعانی و پدرم از وی حدیث شنیده اند. من خود بواسطۀ عمویم شهید و همچنین بواسطۀ ابوبکر بن احمد بن محمد بن سیار جرجردی و ابوالفتح میمون بن عبدالله دبوسی و ابومحمد حسن بن محمد بن شعیب و ابوالفضل محمد بن علی بن منصور غازی و جمعی دیگر از وی روایت شنیده ام. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دندانساز
تصویر دندانساز
کسی که دندان مصنوعی سازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زندانبان
تصویر زندانبان
نگهبان زندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زندانبان
تصویر زندانبان
نگهبان زندان
فرهنگ فارسی معین