به لغت سریانی به معنی طلوع است و مراد طلوع عیسی (ع) است از نهر اردن، رود معروف نزدیک دمشق. (آنندراج) (از برهان). از لغاتی که از آرامی گرفته شده یکی هم دنح است که اکثر نویسندگان اخبار و تاریخ آن را به صورت ذبح تصحیف کرده اند. (از نشوءاللغه ص 69) ، عیدی است مر ترسایان را. (منتهی الارب). عیدی است میان عیسویان که روز دوازدهم تولد عیسی مقرر شده، گویند در آن روزستاره ای عجیب که قصۀ آن در انجیل است طلوع کرده که دلالت بر ظهور عیسی داشته. (از آنندراج). عیدی است مر ترسایان را که عید خاج شویان باشد. (ناظم الاطباء) ، نام روز ششم کانون الاّخر. (از برهان) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). ششم روز است از کانون آخر، و بدین روز یحیی بن زکریا عیسی بن مریم را به جوی اردن تعمید کرده است. (التفهیم ص 248)
به لغت سریانی به معنی طلوع است و مراد طلوع عیسی (ع) است از نهر اردن، رود معروف نزدیک دمشق. (آنندراج) (از برهان). از لغاتی که از آرامی گرفته شده یکی هم دنح است که اکثر نویسندگان اخبار و تاریخ آن را به صورت ذِبح تصحیف کرده اند. (از نشوءاللغه ص 69) ، عیدی است مر ترسایان را. (منتهی الارب). عیدی است میان عیسویان که روز دوازدهم تولد عیسی مقرر شده، گویند در آن روزستاره ای عجیب که قصۀ آن در انجیل است طلوع کرده که دلالت بر ظهور عیسی داشته. (از آنندراج). عیدی است مر ترسایان را که عید خاج شویان باشد. (ناظم الاطباء) ، نام روز ششم کانون الاَّخر. (از برهان) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). ششم روز است از کانون آخر، و بدین روز یحیی بن زکریا عیسی بن مریم را به جوی اردن تعمید کرده است. (التفهیم ص 248)
سریانی تازی گشته نام روز ششم کانون الاخر است جشن ترسایان است که در آن روز یحیی عیسی را در رود اردن به آ یین شست روز دوازدهم پس از زایش عیسی است که در آن روز ستاره ای شگفت در آسمان دیده شد روز ششم ماه کانون الاخر روزه عید دنح مسیحیان است. گویند که یحیی بن زکریا درین روز مسیح را در آب معمودیه بنهر اردن غسل تعمید داد
سریانی تازی گشته نام روز ششم کانون الاخر است جشن ترسایان است که در آن روز یحیی عیسی را در رود اردن به آ یین شست روز دوازدهم پس از زایش عیسی است که در آن روز ستاره ای شگفت در آسمان دیده شد روز ششم ماه کانون الاخر روزه عید دنح مسیحیان است. گویند که یحیی بن زکریا درین روز مسیح را در آب معمودیه بنهر اردن غسل تعمید داد
کوته بالا عضوی از حیوان که در منتهای خلفی وی قرار دارد و آن از تعدد مهره های استخوان در دنبالچه بوجودآمده است. در جانوران چهار پا دم بشکل دسته ای مو در پشت پاها آویزان است و در پرندگان بشکل پرهایی که در پایان بدن آنها روییده. یا دم گاو دنب گاو، تازیانه بزرگ، نفیر گاودم. یا با دم خود گردو شکستن بسیار شاد وخندان بودن از پیشامدی نیک. یا دم بتله ندادن طوری با احتیاط زفتار کردن که دچار عواقب وخیم نشوند. یا دم گاوی بدست آوردن (داشتن) وسیله ای (برای امرار معاش) بدست آوردن (داشتن)، ساقه کوتاه و باریکی که میوه یا دانه آن بوسیله آن به شاخه درخت و گیاه متصل است. یا دم خروس دمب خروس دنب دیک، بهانه: (دم خروسی در دست دارد)
کوته بالا عضوی از حیوان که در منتهای خلفی وی قرار دارد و آن از تعدد مهره های استخوان در دنبالچه بوجودآمده است. در جانوران چهار پا دم بشکل دسته ای مو در پشت پاها آویزان است و در پرندگان بشکل پرهایی که در پایان بدن آنها روییده. یا دم گاو دنب گاو، تازیانه بزرگ، نفیر گاودم. یا با دم خود گردو شکستن بسیار شاد وخندان بودن از پیشامدی نیک. یا دم بتله ندادن طوری با احتیاط زفتار کردن که دچار عواقب وخیم نشوند. یا دم گاوی بدست آوردن (داشتن) وسیله ای (برای امرار معاش) بدست آوردن (داشتن)، ساقه کوتاه و باریکی که میوه یا دانه آن بوسیله آن به شاخه درخت و گیاه متصل است. یا دم خروس دمب خروس دنب دیک، بهانه: (دم خروسی در دست دارد)